
اگر بی حجاب ها سکته نمی کنند از آنها خواهش می کنیم به خاطر امام حسین (ع) حجاب شان را رعایت کنند.
حجاب خونبهای شهیدان است .
آ. اینجا نه پلیسی هست نه گشت ارشادی !
مطالب مرتبط: حجاب و بدحجابی، شهیدان ، زن ایرانی

اگر بی حجاب ها سکته نمی کنند از آنها خواهش می کنیم به خاطر امام حسین (ع) حجاب شان را رعایت کنند.
حجاب خونبهای شهیدان است .
آ. اینجا نه پلیسی هست نه گشت ارشادی !
مطالب مرتبط: حجاب و بدحجابی، شهیدان ، زن ایرانی

۳۰ شهریور ۱۴۰۱
عضو حقیقتیاب مجلس توضیحاتی درباره اقدامات این کمیته و همچنین درگذشت مهسا امینی ارائه کرد.به گزارش گروه پارلمانی خبرگزاری تسنیم، جلال رشیدی کوچی عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی مجلس و عضو کمیته حقیقتیاب مجلس در توئیتی نوشت:
کمیته حقیقتیاب مجلس بلافاصله تشکیل و در دو محور درحال بررسی دقیق علت فوت مهسا امینی است.
1_ دلیل یا دلایل فوت از منظر علم پزشکی به صورت کاملا مستند.
2_زمینههای بروز چنین اتفاقات تلخی که باعث آسیب به امنیت روانی جامعه و اعتبار نظام شده است و اصلاح روشهای غلط گذشته.
وی همچنین در توئیت دیگری نوشت:
«به عنوان عضو کمیته حقیقتیاب مجلس عرض میکنم، طبق گزارش رسمی پزشکی قانونی (دو مرحله بررسی، لحظه ورود به بیمارستان و کالبدشکافی بعد از فوت) و مشاهدات عینی خودم و تحقیقات همه جانبه از مطلعین و بررسی تکتک شبهات مطرح شده، هیچگونه ضرب و شتم و برخورد فیزیکی با ایشان صورت نپذیرفته است.»
پس از درگذشت مهسا امینی رئیس مجلس به کمیسیون شوراها ماموریت پیگیری حادثه را داد که در همین راستا کمیتهای حقیقتیاب در مجلس تشکیل شد تا ابعاد این حادثه را بررسی کرده و گزارش دقیق آن را به صحن مجلس ارائه کند.

در بررسی های 53 هزار وصیت نامه شهدا ، 8681 وصیت وجود دارد که در آن به موضوع حجاب پرداخته شده است.
وصیت هایی که هرکدام را هر زمان بخوانی گویی با شهید در دوران کنونی هم صحبت شده ای و این است عزت و کرامت شهدای ما وقتی می گویند:" خواهرم حجابت،برادم نگاهت"
حجاب در شهر من زاویه کامل است ، منظور حجاب کامل اسلامی است.حجاب فاطمی که از فاطمه (س) بر ما رسیده است. حجابی که گردی صورت مادرزاد، مچ دستان بی زیور، برجستگی های بدن و ماهیچه های پا و سینه و... را می پوشاند و زن را از هرگونه سوء استفاده حتی نگاهی نامحرم و نامبارک حفظ می کند.
حجابی که سنگر زن مسلمان برای حضوری فعال در جامعه و حفظ شؤنات او در تعامل با مردان است. حجابی که زاییده عفت و عفتی که فرزند حیاء زن مسلمان است. آری ما به وصیت 44 شهید عزیز شهرمان گوش کرده ایم.
حدیث (1) امام صادق علیه السلام :
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى غَیُورٌ یُحِبُّ کُلَّ غَیُورٍ وَ لِغَیْرَتِهِ حَرَّم الْفَوَاحِشَ ظَاهِرَهَا وَ بَاطِنَهَا.
همانا خداوند تبارک و تعالی با غیرت است و مردان غیور را دوست دارد و از همین رو، زشتى ها را چه آشکار و چه پنهان حرام کرده است.
کافى(ط-الاسلامیه) ج5، ص 535 و 536 ، ح1
اَلغَیرَةُ مِنَ الایمانِ و َالمِذاءُ مِنَ النِّفاقِ؛
غیرت از ایمان است و بى بند و بارى از نفاق.
نهج الفصاحه ص 587 ، ح 2045
![]()
علمای اخلاق در تعریف غیرت چنین آورده اند: غیرت و حمیّت، یعنی تلاش در نگهداری آنچه حفظش ضروری است. این صفت در قالب مطلوبش، از شجاعت، بزرگ منشی و قوت نفس انسان سرچشمه میگیرد.
غیرت را می توان در دو قسم بررسی کرد:
الف. غیرت انسانی: نفس انسانی به سبب امیال و خود خواهی ها، تلاش می کند از اموری دفاع کند و آنها را از گزند دیگران و گاه رقیبانش حفظ نماید؛ این حفظ و دفاع، معنای غیرت است. این غیرت به حسب نوع تربیت، آموزش، سلیقه، محیط و ... در انسان ها متفاوت است، گاه به صورت مثبت و گاه به صورت منفی بروز پیدا می کند. از مصادیق بارز این غیرت، غیرت ملی و غیرت نژادی است.
ب. غیرت دینی: غیرت دینی، به این معنا است که انسان مسلمان نسبت به کیان اسلام و آنچه بدان مربوط می شود حسّاس باشد، با تمام توان در اثبات و اجرای آن بکوشد و از کوچک ترین خدشه و تعرّضی نسبت به آن جلوگیری کند. بر این اساس، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، سفارش به حق و صبر، تعلیم و تعلّم و... می تواند در راستای غیرت دینی قرار گیرد. نماد و اسوه این غیرت، پیامبر(ص) و اهل بیت (ع) هستند که تمام دغدغه شان برپایی و استواری دین الاهی بوده است.

رئیس کارگروه ساماندهی مد و لباس گفت از ورود لباسهای وارداتی مغایر با ارزشهای دینی و ملی جلوگیری میشود.
به گزارش خبرگزاری مهر، سیدمجید امامی رئیس کارگروه ساماندهی مد و لباس گفت: لباسهایی که شناسه شیما و کالا نداشته باشند با اعمال قانون نهادهای نظارتی مواجه خواهند شد.
وی افزود: قرار است با ایجاد بانک اطلاعاتی جامع از همه لباسهای تولیدی و وارداتی بر تولید پوشاک داخلی نظارت و از ورود لباسهای وارداتی مغایر با ارزشهای دینی و ملی جلوگیری شود.
رئیس کارگروه ساماندهی مد و لباس گفت: لباسهایی که شناسه شیما و شناسه کالا نداشته باشند با اعمال قانون نهادهای نظارتی مواجه خواهند شد.
وی ادامه داد: کالای قاچاق و بدون شناسنامه فرهنگی و هنری و کالایی که اساساً جایگاه یک طراح یا یک تولیدکننده مسئول و مسئولیت پذیر در آن وجود ندارد، نباید به سادگی در بازار قرار بگیرد.
امامی گفت: اگر قرار است لباسی، در صفحات مجازی فروخته شود، فروشنده زمانی میتواند از امکان شاپرک یا ای نماد استفاده کند که پوشاک او دارای شناسه باشد و این شناسه را هم وزارت صمت صادر میکند و این شناسه نماینده داشتن شیما (شناسه یکپارچه مد و لباس ایرانی) است و همه این کارها برای این است که بخشی از زنجیره درمان شود.
حجاب مایه تشخص و آزادی زن است
حجاب مایهی تشخص و آزادی زن است؛ برخلاف تبلیغات ابلهانه و ظاهربینانهی مادیگرایان، مایهی اسارت زن نیست.... حجاب وقار است، متانت است، ارزشگذاری زن است، سنگین شدن کفهی آبرو و احترام اوست؛ این را باید خیلی قدر دانست و از اسلام باید به خاطر مسئلهی حجاب تشکر کرد؛ این جزو نعمتهای الهی است. ۱۳۹۱/۰۲/۲۳


جمعی از مسئولان، کارکنان و دانشجویان دانشگاه معارف اسلامی برای عرض تسلیت و ابراز همدردی با خانوادههای شهدای سانحه هوایی در روز دوشنبه ۳۰ دیماه ۹۸، در بیت شهیدان زهرا حسنی سعدی و محمد صالحه حضور یافتند.
در ابتدای این جلسه، حجت الاسلام و المسلمین دکتر ابروش ضمن عرض تسلیت به خانواده این شهیدان، برای خانوادههای شهدای سانحه هوایی از درگاه خداوند طلب صبر کردند و از موضعگیری ایشان نسبت به این حادثه و حفظ مصالح کشور و نظام تقدیر و تشکر نمودند.
در ادامه سرکار خانم ملایی مادر شهیده حسنی سعدی، به بیان برخی از ویژگیهای این دو شهید پرداختند. ایشان گفتند: شهیدان زهرا حسنی سعدی و محمد صالحه در بحث علمی نخبه بودند و نسبت به نخبگی خود، هیچ ادعایی نداشتند.
خانم ملایی عنوان کردند: شهید محمد صالحه دارای چهار مدال طلا و نقره جهانی بود. از خصوصیات اخلاقی و رفتاری این دو شهید توجه به نماز اول وقت بود، در هر جا و در هر شرایطی نماز اول وقت را ترک نمیکردند، شهیده حسنی سعدی موقع نماز از استاد برای اقامه نماز اجازه میگرفتند و بعد از اقامه نماز اول وقت به کلاس باز میگشتند.
ایشان گفتند: این دو شهید اهل نماز شب و همیشه با وضو بودند و شهیده سعدی توجه ویژه به حجاب اسلامی داشتند.
وی درباره ولایت پذیری شهیدان زهرا حسنی سعدی و محمد صالحه گفتند: از دغدغههای این دو شهید علاوه بر انجام واجبات و مستحبات، بحث ولایت پذیری آنها بود.
شهید: طیبه واعظی دهنوی
شهید سال بسیج در 94
نام پدر: محمدصادق
ولادت: 24 تیر 1337
شهادت: 03 خرداد 1356
محل و نحوه شهادت: شکنجه ساواک در زندان اوین تهران
آرامگاه: بهشت زهرا (س) تهران
طیبه واعظی دهنوی در سال 1337 در یکی از روستاهای اصفهان متولد شد. او در خانواده ای مذهبی و فقیر رشد کرد و به همین علت خیلی زود با درد و رنج مردم مستضعف آشنا شد. در سن 7 سالگی خواندن قرآن را در خانه پدرش آموخت. در سال 1350 طیبه با پسرخاله مجاهدش ابراهیم جعفریان ازدواج نمود، و این نقطه عطفی در زندگی او بود و همین ازدواج بود که مسیر زندگی او را به طور کلی دگرگون ساخت و او را وارد مرحله ای نوین نمود. طیبه با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و تفسیر قرآن پرداخت و چون ابراهیم همان صداقت و ایمانی را که لازمه یک فرد مبارز است در وجود طیبه یافت او را در جریان مبارزات تشکیلاتی قرار داد و طیبه به عضویت گروه مهدیون در آمد.
به خاطر مبارزه با شاه و تحت تعقیب بودن شوهرش از سال 1354 به زندگی مخفی روی آورد، ولی در نهایت در 30 فرودین 1356 پس از دستگیری شوهرش، دستگیر شد و خواهر شوهرش، فاطمه جعفریان که او هم مبارز بود در این روز کشته شد.
در سال 1354 به علت تعقیب ساواک با اتفاق همسر و کودک شیرخواره اش زندگی مخفی را انتخاب نمودند.
روز سی ام فروردین 56، در پی دستگیری یکی از اعضای گروه در تبریز، یکی از گشت های بازرسی به ابراهیم مشکوک شد و او را دستگیر کرد. در بازرسی بدنی او اجاره خانه ی منزل تبریز را پیدا نمودند و خانه تحتنظر قرار میگیرد.
طبق قرار قبلی که ابراهیم و طیبه داشتند اگر ابراهیم دیر به خانه می آمد، طیبه می بایست اسناد و مدارک را می سوزاند و خانه را ترک می کرد. طیبه همین کار را انجام داد، غافل از آنکه خانه زیر نظر است.
صبح بر سر قرار با برادرش مرتضی می رود، غافل از آنکه مأموران در پی او هستند. در قرار با مرتضی ماجرای نیامدن ابراهیم را می گوید و بدین ترتیب، مرتضی هم شناسایی میشود. سپس به خانه باز می گردد تا خانه را از نارنجک و اسلحه پاکسازی کند غافل از اینکه ساواک منتظر اوست.
طیبه پس از اتمام فشنگ هایش به همراه فرزند چهار ماهه اش مهدی دستگیر می شود و با دستگیری طیبه، مرتضی که از دور شاهد ماجرا بود در دفاع از طیبه به مأموران شلیک می کند و در درگیری به شهادت می رسد. از خانه طیبه برگه اجاره خانه مرتضی را پیدا می کنند و به خانه آنها می روند. فاطمه جعفریان همسر مرتضی حدود سه ساعت مقاومت کرد اما او نیز به شهادت رسید.
وقتی ساواک طیبه را دستگیر و به دست هایش دستبند زده بودند، گفته بود: مرا بکشید ولی چادرم را برندارید.
طیبه، ابراهیم و پسرشان محمدمهدی را پس از چند روز شکنجه از تبریز به کمیته تهران منتقل می کنند و یک ماه تمام آنها را زیر سخت ترین شکنجه ها قرار می دهند و سرانجام در سوم خرداد 56 زیر شکنجه به شهادت می رسند.
روز سوم خرداد روزنامه ها خبر شهادت فاطمه و مرتضی را نوشتند ولی دیگر از ابراهیم خبری نشد و بعد از پیروزی انقلاب خانواده از عروج او و طیبه با خبر شدند.
محمدمهدی فرزند خردسال آنها توسط ساواک به پرورشگاهی سپرده شد و گفته بودند که پدر و مادر این کودک بر اثر اعتیاد فراوان از دنیا رفته اند و برای اینکه کسی او را نشناسد، نام او را شهرام گذاشته بودند. دو سال بعد فرزند آنها با پیگیری های فراوان در پرورشگاه پیدا شده و به آغوش خانواده باز می گردد.
منبع: نوید شاهد
اینها را ننوشتم که آمار وبلاگم بالاتر بره ! بخاطر قدردانی از این بانوی مجاهد و شهید و همسر و برادرش که ماها قدر این عزیززان را بدانیم و بفهیمیم که برای انقلاب اسلامی چه انسانهای پاکی فدایی شده اند و چه خونهای قشنگی به پای این انقلاب ریخته شده . باشد که از آرمانهای انقلاب و خون شهدا و راه امام ولایت فقیه بیشتر مراقبت و محافظت کنیم.
شادی روح پاکشان سه صلوات بفرستید

خیلی به مسئله حجاب اهمیت می داد. به همسرش که معلم بود می گفت تو که مبلغ دین در مدارسی به دختران بگو حجاب از ارزش های بزرگ الهی است. حجاب برای زن به عنوان واجب شرعی است. بگو این انقلاب و این نظام ساده و راحت به دست نیامده و ثمره خون های بسیاری است. می گفت اگر جایی را می دانی که افرادش به حجاب ملزم نیستند از من نخواه بیایم و آنجا باشم. می گویند وقتی بدحجابی را می دید واقعا زجرکش می شد... (شهید یعقوب خدادوست)
متاسفانه از این شهید عزیز اطلاعات زیادی به دست نیامد که مطمئن باشیم این خاطرات مربوط به همین شهید است .
اطلاعات شهید خدادوست :
امنیت و آرامشی که امروز در کشور وجود دارد مرهون همین جانفشانی های شهدا است و مردم ایران اسلامی نیز قدردان این مجاهدت ها و فداکاری ها هستند.
گفتنی است، شهید یعقوب خدادوست در سال 1371 در درگیری با اشرار ضد انقلاب در منطقه لوریک سلماس به فیض شهادت نائل آمد.
![]()
حمید سبزواری، شاعر انقلابی در بخشی از کتاب خاطرات خود که با عنوان "حال اهل درد" توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره اوضاع سبزوار در دوران کشف حجاب رضاخانی میگوید:
جریان کشف حجاب را کاملا یادم هست. در این زمان من ۹یا۱۰سال داشتم و فقط میدانم که عدهای را دعوت کردند در باغ ملی. ما بچه بودیم رفتیم. صدای ساز و آواز میآمد و گفتند نمایش میدهند و من رفتم پشت در؛ زنها اول با حجاب آنجا رفتند و وقتی که آمدند بیرون، دیدیم که اینها حجاب ندارند. بعضی از آنها یک کلاه سرشان گذاشتند، سرشان را از خجالت داخل آن کردند. برخی از آنها دستشان را به صورتشان میگرفتند و از آنجا به سرشان میگرفتند؛ با یک وضع بسیار موهنی از آنجا خارج میشدند.
گرچه این زنانی را هم که دعوت کردند بیشتر آنها زنان رؤسای ادارات و وابستگان به ادارات دولتی بودند و همچنین چند نفر از تجار معروف سبزوار. مردم که دور اینها را گرفته بودند هم نگاه میکردند، اینها واقعا با یک حالت شرمندگی از جلوی مردم رد میشدند.
بعد از فردای آن روز، شروع کردند به گرفتن زنهای محجبه و دستور این بود که هیچ مردی حق پالتو پوشیدن نداشت. عباها را از دوش مردم برداشتند، پوشش مردم را دستور دادند باید کت و شلوار باشد. پالتو پدر مرا در خیابان قیچی کردند، تکه پایین آن را دستش دادند او به خانه آمد و نشست و گفت: «آدم مرگش برسد بهتر از این است که در این اوضاع زندگی کند.» من یادم میآید که این مرد نشست و کلی گریه کرد و بر حال و روز مردم و ستمی که بر مردم میرفت.
هیچکس هم جرأت نمیکرد حرف بزند، علت هم آن بود که جاسوسان رضاشاه همه جا بودند و بیشتر آنها با اسلام در تضاد بودند و اینها در میان خانوادهها جاسوسی میکردند، عده زیادی از سبزواریها را نیز تبعید کردند که اسامی اینها را بهخاطر ندارم، فقط میدانم که عدهای را از آنجا تبعید کردند، از روحانیون نیز عدهای را تبعید کردند.
ای لعنت بر رضاشاه دیکتاتور
این خاطرات را بخوانید و دیگر نگویید حجاب اجباری !

عالمان و دانشمندان دلیر و فداکار با تأسی از سیره رسول اکرم صلیاللّهعلیهوآله که قرآن میفرماید: یامرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر، در سختترین دوران، از اسلام و مکتب تشیع دفاع کردند و با دشمنان دین به ستیز و مبارزه برخاستند. عالم پارسا، و آیت شجاعت و تقوا حاج شیخ محمدتقی بافقی، نمونه عینی دانشمندان دلیر و فداکار شیعه است که ذکر و یادش شیرین و بس دلرباست و چه خوش گفت آنکه گفت:
انصاف میدهم که دلیران و دلبران
بسیار دیدهام نه به این حسن و دلبری
ایشان در شهرستان بافق، متولد شد پس از طی دوران کودکی در چهارده سالگی جهت تحصیل علم و کمال قدم به حوزه علمیه یزد نهاد و در شمار سربازان امام زمان عجلاللّهتعالیفرجهالشریف درآمد. با تلاش و پشتکار، سالیانی چند در محضر اساتید بزرگ و بهنام یزد زانوی ادب و شاگردی زد و مقدمات و سطح را به پایان رسانید. آنگاه برای ادامه و تکمیل تحصیل، راهی عتبات عالیات شد. مدت هفده سال در نجف اشرف از محضر اعاظم و اساطین علم و عمل حظ و بهره کامل برد و گامهای بلندی را در تهذیب نفس و خودسازی برداشت و در عداد نوادر عصر درآمد.
مرحوم بافقی در سال 1337 قمری با کولهباری از دانش و فضل جهت خدمت و رسالتی بزرگ به حوزه علمیه قم بازگشت و در تأسیس و احیای حوزه علمیه قم همچون بازوی محکم و یار فداکار آیةاللّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری ایفای نقش کرد.
بنا به گفته میرزا عبداللّه طهرانی چهل ستونی، تا وقتی که حاج شیخ بافقی در قم بود، طلاب روز بسیار خوشی داشتند؛ از عمامه تا کفش پای ایشان را متکفل بود. هر طلبهای درد دلی داشت به ایشان میگفت و ایشان مشکلات را برطرف میکرد.
آن عالم ربانی در عین برخورداری از شجاعت و قوت قلب، نسبت به طلاب و ضعفا رئوف و مهربان بود و چون مولا و مقتدایش امیرالمؤمنین علیهالسلام جامع اضداد بود. در عمل به دستورات اسلام و اقامه امر به معروف و نهی از منکر خیلی جدی و کوشا بود. و در این راه حتی از شاه، وکیل و وزیر هم خوف و هراس به دل راه نمیداد. او بارها رضاشاه را مورد خطاب قرار داد و امر بهمعروف و نهی از منکر کرد و در آخرین نامه، سوره تکاثر را برای شاه نوشت.
جریان کشف حجاب
لحظات تحویل سال 1306 شمسی و مراسم نوروز از راه میرسید و مردم طبق سنت، از دور و نزدیک در حرم کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه سلاماللّهعلیها اجتماع کرده بودند. جماعتی از زنان دربار و خانواده رضاشاه نیز که حجاب درستی نداشتند در قسمت فوقانی ایوان آیینه به تماشای مردم مشغول بودند. این منظره برای مؤمنین و ارباب غیرت و ناموس بسیار ناخوشایند و غیر قابل تحمل بود.
مرحوم بافقی پس از اطلاع از این صحنه زشت، پیغامی به این مضمون فرستاد: اگر شما از غیر دین اسلام هستید، پس اینجا چه میکنید؟ و اگر مسلمانید، چرا در حضور این همه جمعیت چنین مکشفةالوجه و الشعر نشستهاید؟! میرفت که این حادثه تبدیل به قیام و شورشی علیه طاغوت شود، خبر این حادثه به تهران رسید و رضاشاه، خود با همراهان به قم آمد و حرم مطهر را به محاصره درآورد، با کفش وارد حرم مطهر شد و ضمن شکستن حرمت آستانه مقدسه حضرت فاطمه معصومه سلاماللّهعلیها مرحوم بافقی را مورد ضرب و شتم قرار داد و هرچه توانست با مشت و چکمه پا، بر سر و بدن آن عالم وارسته و مجسمه تقوا زد! اما آن مرد خدا و عاشق اهلبیت علیهمالسلام مرتب میگفت: یا صاحبالزمان، یا صاحبالزمان ... آنگاه آن عالم نستوه و مبارز را به تهران فرستاد و حبس و زندانی کرد. ایشان حدود شش ماه در زندان ماند، ولی از غذای زندان نخورد. هرشب یک ظرف غذا که برای زندانیان میبردند، برای ایشان هم میبردند. سه شبانهروز گذشت، دست به غذا دراز نکرد. وقتی پرسیدند: چرا نمیخوری؟ گفت: غذای سلطان جائر حرام است. یک پاسبان به حال او رقت کرد و گفت: با این وضع تلف میشوی، خوب است از بیرون چیزی تهیه کنی. گفت: من هفت سنار موجودی دارم؛ اگر ممکن است برایم سبزی تره و نخودچی تهیه کن؛ و مدتی را با آنها سر کرد.
خود آن مرحوم در اینباره میفرمود: کمکم بدنم ضعیف شد، کارم به جایی رسید که نمیتوانستم ایستاده نماز بخوانم تا این که یک روز به خدا عرضه داشتم: خدایا آخوندت میجنبد؛ اشاره به اینکه تو خود گفتهای: «و ما من دابة فیالارض الا علی اللّه رزقها»(هود/6)، چیزی نگذشت که وعده «من یتقاللّه یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب»(طلاق/2و3)؛ به سر حد وفا پیوست، در زندان باز شد، سیدی با ماموری وارد شد و مجموعهای از چلو خورشت و سایر لوازمات در جلوی من گذاشت و گفت: کل هنیئاً لک و صبغا.
حضور حاج شیخ در زندان، فضای آنجا را دگرگون کرد و جمع کثیری از زندانیها به توصیه ایشان توبه کرده، با ایشان نماز جماعت اقامه میکردند و او چون یوسف صدیق، بندگان خدا را به توحید و خداپرستی دعوت میکرد. به قول صاحب کتاب التقوی و ما ادراک ماالتقوی، حتی زندانبانها هم متاثر و متحول شدند. ماموران یهودی بر وی گماشتند که آنها هم از رفتار و تأثیر کلام آن روح قوی ایمان، متحول شدند. مرحوم بافقی این چنین زندگی طاغوت را با استقامت و روح ایمانش زندانی خود کرده بود. چنانکه امام خمینی قدسسره در درس اخلاقی که در آن زمان برای طلاب ایراد میکردند، هرگاه میخواستند یک مرد مجاهد و یک مؤمن حقیقی و یک آدم واقعی را معرفی کنند، میفرمودند: هر کس بخواهد در این عصر، مومنی را زیارت و دیدار کند که شیاطین تسلیم او و به دست وی ایمان میآورند، مسافرتی به شهر ری نموده، بعد از زیارت حضرت عبدالعظیم علیهالسلام، مجاهد بافقی را ببیند.
صاحب کرامات عجیب
بهراستی مرحوم بافقی گوی سبقت را از همگان ربوده، صاحب کشف و کرامات عجیبه بود. وقتی از حاج شیخ عباس تهرانی راجع به ایشان سئوال کردند، در جواب فرمود: حاجشیخ محمدتقی بافقی، فقط یک عیب دارد و آن اینکه در زیر آسمان یکی است و دومی ندارد!
آن فقیه وارسته ارتباط نزدیکی با اربابش حجةبنالحسنالعسکری عجلاللّهتعالیفرجهالشریف داشت. صاحب کتاب آثارالحجة نوشته است: از حاج شیخ محمدتقی بافقی پرسیدم، باب ملاقات را مفتوح میدانید یا مسدود؟ فرمود: به چند دلیل مفتوح و ادلّ دلیل بر امکان شیء وقوع آن است. عرض کردم شما خدمت حضرت مشرف شدهاید؟ اشاره به دهان خود کردند. فهمیدم مرادشان کتمان تشرف خود میباشد.
چهارصد عبا برای طلاب
در زمان حاج شیخ عبدالکریم حایری قدسسره که تعداد طلاب علوم دینی به چهارصد نفر رسیده بود، در زمستانی سرد، طلاب از مرحوم بافقی که مقسم شهریه حاج شیخ بود، عبای زمستانی خواستند. ایشان هم از مرحوم حاج شیخ درخواست کردند و حاج شیخ گفت: چهارصد تا عبا را از کجا بیاورم؟! مرحوم بافقی گفت: از حضرت صاحبالزمان عجلاللّهتعالیفرجهالشریف بگیرید!! فرمود: من راهی ندارم! شیخ محمدتقی گفت: پس من انشاءاللّه میگیرم! شب جمعه به مسجد جمکران رفت، روز جمعه خدمت حاج شیخ عبدالکریم رسید و گفت: آقا حضرت صاحبالزمان عجلاللّهتعالیفرجهالشریف وعده فرمودند که فردا چهارصد عبا را مرحمت میکنند. روز شنبه توسط یکی از تجار، عباها رسید و بین طلاب تقسیم کردند.
سرانجام آن عالم مجاهد، در اثر آسیبهای روحی و جسمی که از رضاخان دیده بود، جان خود را در راه امر به معروف و نهی از منکر نهاد و در شهر ری محل تبعیدگاهش، به لقاءاللّه پیوست و پیکر مطهرش پس از حمل به قم در جوار کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه سلاماللّهعلیها به خاک سپرده شد.
عاش سعیدا و مات سعیدا
منبع: https://hawzahnews.com/news/237462
لعنت بر رضاشاه خبیث !

(سوره سجده ، آیه 18)
آیا کسی که باایمان باشد همچون کسی است که فاسق است؟! نه، هرگز این دو برابر نیستند.
«فاسق»: خارج از دین خدا. کافر.
در این آیه، «فاسق» در مقابل «مؤمن» قرار گرفته، و این دلیل بر آن است که فسق، مفهوم گستردهای دارد که هم کفر را شامل میشود، و هم گناهان دیگر را. (تفسیر نمونه)
مراد از فاسق در این آیه شریفه در مقابل مؤمن، غیر مؤمن است چه طبیعی باشد یا مشرک یا کافر یا اهل ضلالت ضال و مضل باشد یا معاند یا ناصبی یا سنی و مخالف یا مبدع یا منکر ضروری و بالجمله ایمان به عقائد حقه، کلاً یا بعضا نداشته باشد نه فاسق مقابل عادل که مؤمن فاسق باشد و تفاوت بین اینکه دو مثل تفاوت بین نور و ظلمت و حق و باطل و حسن و قبیح و بهشت و جهنم و رحمت و غضب و مثوبت و عقوبت و رضا و سخط و امثال اینها دو نقطه مقابل و ضد یک دیگرند مؤمن مشمول تفضلات الهی و قرب به مقام ربوبی و مرضی خدا و رسول است و فاسق مورد سخط الهی و غضب او و لعن و طرد او و مستحق عذاب و عقوبت او است و بعد از او.
أَ فَمَن کانَ مُؤمِناً استفهام انکاری است یعنی چنین نیست.
کَمَن کانَ فاسِقاً پس جواب اینکه سؤال اینکه است:
لا یَستَوُونَ. توضیح: مؤمن اگر ایمانش مقرون با عمل صالح و تقوی باشد، مشمول وعدههای الهی میشود که سر تا سر قرآن بشارتها به او داده شده و اگر آلوده به معاصی باشد لکن بحدی نباشد که موجب زوال ایمانش شود و لو بسا یک گرفتاری برای معاصی متوجه او میشود لکن یا در دنیا تدارک میشود یا موفق به توبه میشود یا مورد شفاعت واقع میشود و بالاخره نجات پیدا میکند و اما فاسق غیر مؤمن از تمام این مراحل دور است و ممنوع ؛ که در آیات بعد بیان میفرماید.
(تفسیر اطیب البیان)
قرآن کریم در آیات بعدی، مؤمن و فاسق و سرنوشت آنان را چنین بیان می فرماید:
اما آنان که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند، به پاداش اعمالی که می کرده اند منزلگاهی در باغهای بهشت خواهند یافت
و اما عصیان پیشگان ، منزلگاهشان آتش است هر گاه که بخواهند از آن بیرون آیند، بار دیگر آنها را به درون آتش بازگردانند و بگویندشان : بچشید عذاب آتشی را که دروغش می پنداشتید
و عذاب دنیا را پیش از آن عذاب بزرگ تر به ایشان بچشانیم ، باشد که باز گردند.
منبع: دانشنامه اسلامی