رژیم بعث عراق از مفاد قطعنامه ۵۹۸ خشمگین بود ولی به روی خود نمی آورد، چرا که تصور می کرد ایران با اهدافی بلند همچون «رفع فتنه از عالم» ، «سقوط صدام» و...که برای جنگ تعیین کرده، به قطعنامه رضایت نخواهد داد.
خبر پذیرش قطعنامه توسط ایران، رژیم بعث را در کابوسی وحشتناک فرو برد؛ چرا که احساس می کردند جنگی را که ناجوانمردانه با اتکا به مستکبرین شرق و غرب و با هوس کشور گشایی آغاز کرده اند، حالا مجبورند بدون هیچگونه دستاوردی و با تحمل هزینههای سنگین باید به پایان برسانند.
آنها به روشنی دریافته بودند قطعنامه ای که صادر شده حاوی بندهایی است که حقیقت جنگ را برای افکار عمومی جهان افشا کرده و آشکارا به نفع ایران است: از جمله تعیین متجاوز، پرداخت خسارت، تعیین مرزهای بین المللی و از این رو صدام خشمگینانه زیر بار پذیرش قطعنامه ۵۹۸ نرفت و مصمم شد تا با حمله به خرمشهر و کرمانشاه، ایران و شورای امنیت سازمان ملل را در عملی انجام شده قرار داده و مجبور به صدور قطعنامه ای جدید نماید.
او برای این کار و به جهت اینکه بتواند تا حدودی از بار مسئولیت حمله پس از قطعنامه شانه خالی کند و آن را به دیگران نسبت دهد، دست به دامان منافقینی شد که در ظاهر خود را ایرانی می دانستند، اما باطنا از ابتدای انقلاب در مقابل همه ایرانیان از هر رنگ و نژاد و مذهبی ایستاده و زنان و مردان و کودکان بی گناه بسیاری را به خاک و خون کشیده بودند.
منافقین وطن فروش نیز که مورد طرد و نفرت آحاد ملت ایران قرار گرفته و مترصد فرصتی برای جنایتی مجدد بودند، خائنانه وارد این معرکه شدند. غافل از اینکه وعده الهی «ان ربک لبالمرصاد» در انتظار آنهاست و عزم شیطانی بی فروغشان با مجاهدت فرزندان غیور ملت ایران شکست خواهد خورد و دودمانشان را به باد فنا خواهد داد.
برادر محسن به محض آنکه از رسیدن منافقین به سر پل ذهاب مطلع شد، آقای هاشمی را در جریان قرار داد. برداشت آقای هاشمی این بود که این خبر بیشتر یک عملیات روانی است، اما آقا محسن که مسئله را جدی گرفته بود با هلیکوپتر خود را به اسلام آباد غرب رساند و به دستور ایشان، فرماندهان یگان ها از جمله برادران کوثری، سلیم آبادی و ... نیز به سرعت
خود را به منطقه رساندند و برادران شمخانی، رشید و وحیدی نیز در کرمانشاه مستقر شدند.
منافقین در محور غرب کشور، در منطقه قصر شیرین، سرپل ذهاب و سی کیلومتری کرمانشاه با نیروهای ما مواجه شدند و در یک نبرد هفتاد و دو ساعته، به فضل الهی رزمندگان اسلام متشکل از سپاه و ارتش و بسیج که خود را سلحشورانه از اقصی نقاط کشور به منطقه رسانده بودند در عملیاتی متحدانه با محاصره دشمن، منافقین را با تحمیل تعداد زیادی کشته، زخمی و اسیر شکست داده و تا مرز عقب راندند.
یکی از نکات جالب توجه در آن برهه و شرایط خاص، انتصاب برادر وحیدی از سوی آقا محسن بعنوان فرماندار نظامی کرمانشاه بود، چون هر لحظه ممکن بود منافقین وارد شهر شوند و همین تهدید بزرگ نیازمند تصمیمی متناسب با شرایط بود.
این عملیات در روز بعد نیز با حمله هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران با سرکوبی شدید منافقان ادامه یافت و دشمن را دچار شکست سخت و سنگینی نمود. بدین ترتیب، منافقان شکست خورده، در این تجاوز نابخردانه، متحمل تلفات و خسارات عظیمی شدند که بیش از 120 دستگاه تانک، 400 دستگاه نفربر، 90 قبضه خمپارهانداز 80 میلیمتری، 150 قبضه خمپارهانداز 60 میلیمتری و 30 قبضه توپ 106 میلیمتری منهدم شد. علاوه بر آن دهها دستگاه تانک، نفربر، خودرو و نیز صدها قبضه سلاح سبک و نیز مقادیری تجهیزات پیشرفته الکترونیکی و مخابراتی به غنیمت نیروهای اسلامی درآمد. در این عملیات، 4800 نفر از منافقان نیز کشته و زخمی شدند.
از بازجویی اسراء منافقین مشخص شد که آنان در خیال خود قصد داشتند با تصرف بایگاه هلیکوپتری ارتش، سوار بر هلیکوپترها به تهران پرواز و با هجوم به زندان اوین، منافقین زندانی را آزاد نمایند و پس از آن با حمله به جماران، امام را شهید و کار جمهوری اسلامی را یکسره کنند که عنایت الهی شامل حال رزمندگان اسلام شد و با سرکوب منافقین، برگ زرین دیگری بر تاریخ افتخارات ملت ایران افزوده شد.
بر اساس روایت شهید زنده، سردار علی فضلی از عملیات مرصاد
آیت الله دکتر بهشتی (ره):
ما بیشناسنامه نیستیم اهل قنوتیم، ساکن دهستان نیایش و بچه جنوب عشقیم، کبوتران قباپوشی که بال در خون شهیدان کربلا نهادهایم و عمری بر شاخهها مرثیه خوان ذبح بنیآدم، ما از امتزاج دو ایمان بدوی روستایی از تصادم دو عدم ساده بهوجود آمدهایم، با هیچکس هیچ فرقی نداریم و نمازمان را اول وقت میخوانیم. ما محصول آن لحظاتی هستیم که خسته از بیل و رنجور از داس خیمه دعایی برافراشتهاند، ما سادهنشینان کاخ ویرانه فقر و فناییم.
پنجرههایی که رو بهسوی افق سبز توکل باز میشوند، ما مثل کتابی در هر گوشه خاک و در هر لحظه از روزگار باز میشویم و دیگران را از خود باخبر میکنیم. ما مثل وضو ساده و پاکیم، عین اقطار بیآلایش و معصومیم، ما را میشود در هر گوشه مسجد پیدا کرد. در هر جنسی جستوجو نمود، با هر دردی دریافت، ما مثل تلاوت غمگینیم، مثل تکبیر حالت خنجر داریم، و دوستان ما شیران روز و پارسایان شبند، از نوح به بعد تا کربلا و هویزه وتا هویزه حضور داریم، پشت هر سنگی روییدهایم، با هر بوتهای رسیدهایم، بر هر شاخی بر دادهایم، ما در این آب و خاک سبز میشویم؛ ما بیشناسنامه نیستیم.
مذاکره با آمریکا نه تنها مشکلات را حل نمیکند بلکه افزایش هم میدهد. 1395/08/12
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: اگر ملت ایران در دوران امام در مقابل آمریکا ایستاد و اگر امروز نیز همچنان بر ضد آمریکا شعار میدهد و در مقابل او می ایستد، بر اساس یک منطق محکم و مستدل است.
حضرت آیت الله خامنه ای در ادامه به یک تفکرِ غلط دیگر که آمریکاییها و برخی ها بدنبال تزریق آن در جامعه هستند، اشاره کردند و گفتند: در این تفکر که بسیار خطرناک است، گفته میشود اگر ما با آمریکا سازش کنیم همه مشکلات کشور حل خواهد شد!
ایشان با تأکید بر اینکه استدلالهای دقیقی برای اثبات دروغ، غلط و فریب بودن این سخن و تفکر وجود دارد، افزودند: یک نمونه بارز برای اثبات نادرست بودن این تفکر، موضوع برجام و عملکرد آمریکاییها پس از آن است.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به سخنان مکرر خود از ابتدای مذاکرات هسته ای در خصوص بد عهدی و دروغگویی آمریکاییها، خاطر نشان کردند: اکنون دیگر این من نیستم که می گویم آنها بدعهد هستند، بلکه مسئولان محترم کشور و حتی خودِ مذاکره کنندگان که زحمت بسیاری را نیز متحمل شدند، سخن از بد عهدی آمریکا میگویند.
متن کامل سخنان در ادامه مطلب...
مرحوم حاج سید هاشم رضوی از شاگردان مرحوم آیت الله قاضی و مرحوم انصاری همدانی، اوائل انقلاب فرموده بودند :
اطرافیان آقای خمینی دو گروه هستند ، یک گروه آخرتشان به دنیا می چربد و یک گروه دنیایشان به آخرتشان می چربد .
آن گروه که آخرتشان مقدم به دنیا است ، دور و بر آقای خامنه ای جمع هستند ولی آنان که دنیاشان به آخرت مقدم است دور و بر آقای هاشمی جمع شده اند . (به نقل از آقای موسوی مطلق)
او و یاران دیرینش که در سال ۸۸ با کلیدواژه «تقلب بزرگ»، نقش طلایهداران پیاده نظام دشمن را در طرح براندازی بازی میکردند، زمانی خود مسوول تاسف بارترین و شرمآورترین تقلب انتخاباتی بودند.
سرویس سیاست مشرق - از نکات تلخ و در عین حال مضحک تاریخ دو دهه اخیر کشور، این است که چهره هایی که استراتژی «خوردن نان به نرخ روز» را در سیاست در پیش گرفتهاند، در یک بازه زمانی نه چندان بلند، به ناگهان دچار «تحول در احوال» می شوند و گاه تا ۱۸۰ درجه از مواضع پیشین خود عدول می کنند.
یکی از مصادیق این لطیفه تاریخی، فتنه گر حرفه ای، آرتیست چند سناریوی ضدامنیتی، «سید مصطفی تاجزاده» است.
او که به همراه یاران و همفکران قدیمی اش در حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب (هر دو منحله به حکم قانون)، در سال ۸۸ با کلیدواژه «تقلب بزرگ»، به طلایه داران پیاده نظام دشمن در طرح براندازی تبدیل شدند، زمانی خود مسوول یکی از تاسف بارترین و شرم آورترین تقلبات انتخاباتی در کشور شد.
تاجزاده، زمانی در کسوت معاون سیاسی وزارت کشور دولت اصلاحات، مسوول برگزاری انتخابات مجلس ششم بود، آگاهانه در آرای مردم که چون «ناموس ملی» به او سپرده شده بود، دستکاری کرد تا اهداف سیاسی حزب و جریان خود را به پیش ببرد.
...
و البته در همان خرداد سال گذشته، زمانی که تاجزاده از زندان آزاد شده بود، «حسین فریدون»، برادر رییس جمهور و دستیار ویژه او، به استقبال این چهره آشنا و شاخص فتنه های ضدامنیتی رفته بود....
گزارش کامل را حتما ببینید
انّا لله و انّا الیه راجعون
با دریغ و تأسف خبر درگذشت ناگهانی رفیق دیرین، و همسنگر و همگام دوران مبارزات نهضت اسلامی، و همکار نزدیک سالهای متمادی در عهد جمهوری اسلامی جناب حجتالاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی را دریافت کردم. فقدان همرزم و همگامی که سابقهی همکاری و آغاز همدلی و همکاری با وی به پنجاه و نه سال تمام میرسد، سخت و جانکاه است. چه دشواریها و تنگناها که در این دهها سال بر ما گذشت و چه همفکریها و همدلیها که در برهههای زیادی ما را با یکدیگر در راهی مشترک به تلاش و تحمل و خطرپذیری کشانید. هوش وافر و صمیمیت کمنظیر او در آن سالها، تکیهگاه مطمئنی برای همهی کسانی که با وی همکار بودند به ویژه برای اینجانب به شمار میآید. اختلاف نظرها و اجتهادهای متفاوت در برهههائی از این دوران طولانی هرگز نتوانست پیوند رفاقتی را که سرآغاز آن در بینالحرمین کربلای معلّی بود به کلی بگسلد و وسوسهی خناسانی که در سال های اخیر با شدت و جدیت در پی بهره برداری از این تفاوت های نظری بودند، نتوانست در محبت شخصی عمیق او نسبت به این حقیر خلل وارد آورد.
او نمونهی کم نظیری از نسل اول مبارزان ضد ستم شاهی و از رنج دیدگان این راه پر خطر و پر افتخار بود.
سال ها زندان و تحمل شکنجه های ساواکم و مقاومت در برابر این همه و آن گاه مسئولیت های خطیر در دفاع مقدس و ریاست مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان و غیره، برگ های درخشان زندگی پر فراز و نشیب این مبارز قدیمی است.
با فقدان هاشمی اینجانب هیچ شخصیت دیگری را نمی شناسم که تجربه ای مشترک و چنین دراز مدت را با او در نشیب و فرازهای این دوران تاریخ ساز به یاد داشته باشم.
اکنون این مبارز کهنسال در محضر محاسبهی الهی با پروندهای مشحون از تلاش و فعالیت گوناگون قرار دارد، و این سرنوشت همهی ما مسئولان جمهوری اسلامی است.
غفران و رحمت و عفو الهی را برای وی از صمیم قلب تمنا میکنم و به همسر گرامی و فرزندان و برادران و دیگر بازماندگان ایشان تسلیت عرض میکنم .
غفرالله لنا و له
سید علی خامنه ای
۱۹ دیماه ۱۳۹۵