سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
این نقش مانَد از قلمت یادگار عمر

«نوشته های فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی ، شهدا و مدافعین حرم»

باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکیه شوند، تا این کره‌ى خاکى و این جامعه‌ى بزرگ بشرى بتواند مثل یک خانواده‌ى سالم، راه کمال را طى کند و از خیرات این عالم بهره‌مند شود. مقام معظم رهبری

التماس دعا
برادر شما شکیبا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
امکانات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید مصطفی صدرزاده» ثبت شده است

تصویر منتشر نشده از «شهـید مصطفی صدرزاده» در لباس غواصی

پدر شهید صدر زاده گفت: مصطفی در روز تاسوعای‌ حسینی سال گذشته آن طوری که خودش دلش می‌خواست شهید شد و خودش قبل از شهادت به دوستانش گفته بود که فقط با یک گلوله شهید می‌شوم و حتی ساعت شهادت خودش را به دوستان خود گفته بود.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم«پویا»؛ نمایندگان جامعه قرآنی کشور در پازدهمین دیدار خود طی سال جاری, در راستای تجلیل از خانواده‌های معظم شهدای قرآنی و آشنایی با زندگینامه و سبک زندگی آنها به دیدار خانواده شهید مدافع حرم «مصطفی صدر زاده» در شهریار رفتند. شهید مصطفی صدرزاده متولد 1365 دانشجوی ترم آخر رشته ادیان و عرفان دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز بود. او فرمانده ایرانی گردان عمار لشکر فاطمیون با نام جهادی «سید ابراهیم» بود که در ظهر تاسوعا حین درگیری با نیروهای تروریست توسط تیر تک‌تیرانداز نیروهای تکفیری در حلب سوریه و در عملیات محرم به شهادت رسید.

شهید مصطفی صدرزاده به‌مدت دو سال و نیم در درگیری‌های علیه تروریست‌های تکفیری به دفاع از حرم حضرت زینب(س) پرداخته و طی این مدت هشت‌بار مجروح شده بود. از وی دختری هفت‌ساله به‌ نام فاطمه و پسری شش‌ماهه به‌نام محمدعلی به یادگار مانده است. او چند روز پس از شهادت به دست تروریست‌های تکفیری در شهریار به خاک سپرده شد.

مصطفی هرجایی که خطری برای انقلاب بود در آنجا حاضر می‌شد

۰ نظر موافقین ۰ ۲۷ دی ۹۷ ، ۱۴:۰۳
ع . شکیبا---۶۲۳
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، همسر شهید مدافع حرم «مصطفی صدرزاده» به بیان خاطره‌ای از سید ابراهیم (نام جهادی شهید صدرزاده در سوریه) و حضور وی در صحنه درگیری با فتنه‌گران عاشورای سال 88 پرداخت و چنین روایت کرد:

صبح عاشورای ۸۸ زمانی که برای نماز صبح بیدار شدم دیدم آقا مصطفی با تسبیح در دستش استخاره می‌کند، بعد از کلی استخاره موبایل را برداشت و شروع کرد به شماره گرفتن، گفتم: «آقا این وقت صبح...» هنوز حرفم تمام نشده بود که شروع به صحبت با شخص آن طرف گوشی کرد و گفت: «خوبی داداش؟ میای بریم تهران؟ راستش خیلی استخاره کردم که برویم؛ استخاره خیلی خوب آمد. مراسم مسجد بمانیم پشیمانی دارد

روایت همسر «سید ابراهیم» از استخاره روز عاشورا که به جانبازی مصطفی ختم شد 

صحبتش که تمام شد گفتم: «کجا؟ با کی؟ چرا؟ پس مسجد و دسته و مراسمات چه؟» همه پرسش های من را بایک کلمه جواب داد: «دوباره در شبکه های اینترنتی قرار گذاشته اند که جمع شوند؛ هرچه استخاره کردم بمانم نشد.»

بعد که نگرانی من را دید، گفت: «نگران نباش؛ می رویم مراسم سعید حدادیان بعد از مراسم به حق حضرت زهرا (سلام الله علیها) خبری نمی شود و زود برمی‌گردیم، ان‌شاءلله نماز ظهر عاشورا را هم مسجد خودمان می‌خوانیم.»

آقا مصطفی رفت. من هم تا ظهر منتظر ماندم. خط تلفن های همراه خراب شده بود و امکان تماس هم نداشتم. مثل هفت ماه گذشته، روز عاشورا با دلشوره و استرس غروب شد. وقتی اخبار۲۰:۳۰ را نگاه می کردم علت تمام دلشوره ها را فهمیدم، عاشورا و شام غریبان تکرار شده بود. علت استخاره های آقا مصطفی برای من مشخص شد.

شب که برگشت از اتفاقات روز عاشورا با یک بغض غیرقابل وصفی تعریف می کرد. وقتی می گفت یکی از بسیجی ها را داخل سطل زباله انداختند و زنده زنده آتش زدند، اشک در چشمانش حلقه می زد، اینکه واقعا تکرار واقعه شام غریبان را با چشم دیده بود. این جمله از ذهنم گذشت که: «کارشان تمام شد، هرکس به خاندان کرم بی حرمتی کند کارش تمام شده است، مردم در برابر بی حرمتی به امام حسین (علیه السلام) سکوت نخواهند کرد.» واقعا به عینه دیدم که در ۹دی ماه مردم در برابر این بی حرمتی چگونه ایستادند.

 

 روایت همسر «سید ابراهیم» از استخاره روز عاشورا که به جانبازی مصطفی ختم شد

آقا مصطفی در فتنه ۸۸ دو بار مجروح شدند؛ بار اول ۲۵ خرداد با پنج ضربه چاقو به پای چپ و یک ضربه قمه به بازوی دست چپ آسیب دید، با آن همه جراحت، فتنه گران اجازه نمی دادند که آمبولانس به آنها کمک کند و تهدید به آتش زدن آمبولانس کردند و آقا مصطفی با تمام این جراحت و خونریزی از ساعت پنج بعدازظهر تا ۱۲ شب کف خیابان در میدان آزادی تهران افتاده بود، بعد از هفت ساعت خونریزی به بیمارستان منتقل شد. خون‌ریزی آنقدر شدید بود که تا ۲ روز توان ایستادن نداشت. مجروحیت بعدی وی در روز ۱۶ آذر از ناحیه انگشت دست بود که دچار شکستگی شد.

منبع: دفاع پرس

۱ نظر موافقین ۰ ۱۶ آذر ۹۷ ، ۰۰:۰۴
ع . شکیبا---۳۹۷

https://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/1394/08/27/139408271255226146536884.jpg

زندگی نامه شهید مصطفی صدرزاده

به گزارش ستاد خبری کنگره ملی شهدای دانشجو دانشجوی شهید مصطفی صدرزاده بعنوان شهید شاخص سال۱۳۹۶ سازمان بسیج دانشجویی انتخاب گردید.

نام و نام خانوادگی: مصطفی صدرزاده نام پدر: محمد
محل تولد: شوشتر تاریخ تولد: ۱۹/۰۶/۱۳۶۵
فعالیت ها: فراگیری فنون رزمی- فعالیت فرهنگی و هنری در بسیج
رشته تحصیلی: کارشناسی ادیان و عرفان دانشگاه: آزاد اسلامی تهران مرکز
محل شهادت: حومه حلب سوریه تاریخ شهادت: ۱/۸/۱۳۹۴
سمت: فرمانده گردان عمار لشکر فاطمیون

مصطفی صدرزاده در ۱۹ شهریور۱۳۶۵ در شهرستان شوشتر استان خوزستان در خانواده ای مذهبی متولد شد. پدرش پاسدار و جانباز جنگ تحمیلی و مادرش از خاندان جلیله سادات هستند.
ایشان دوران نوجوانی خود را با شرکت در مساجد و هیئت های مذهبی، انجام کارهای فرهنگی و عضویت در بسیج و یادگیری فنون نظامی سپری کردند، دردوران جوانی درحوزه علمیه به فراگیری علوم دینی پرداخت، سپس در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی دانشجوی رشته ادیان و عرفان شدند، همزمان مشغول جذب نوجوانان و جوانان مناطق اطراف شهریار و برپایی کلاسها و اردوهای فرهنگی و نظامی وجلسات سخنرانی و…. برای آنان بودند.


ایشان در سال ۸۶ ازدواج کردند.. ثمره ی این ازدواج دختری به نام “فاطمه” و پسری به نام “محمد علی” است.


شهید مصطفی صدرزاده در سال ۹۲ برای دفاع از دین و حرم بی بی زینب(س) با نام جهادی “سید ابراهیم” داوطلبانه به سوریه عزیمت و به علت رشادت در جنگ با دشمنان دین، فرماندی گردان عمار و جانشین تیپ فاطمیون شد، سرانجام پس از چندین بار زخمی شدن در درگیری با داعش، ظهر روز تاسوعا مقارن با ۱ آبان ۹۴ در عملیات محرم در حومه حلب سوریه به آرزوی خود رسید و به دیدار معبود شتافت و در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار آرام گرفت.

منبع: کنگره ملی شهدای دانشجو

مطالب مرتبط : بسیج و بسیجی ، جبهه و جنگ و  رزمندگان ، شهدا

۰ نظر موافقین ۱ ۱۶ دی ۹۶ ، ۱۰:۳۲
ع . شکیبا---۷۳۷