سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
این نقش مانَد از قلمت یادگار عمر

«نوشته های فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی ، شهدا و مدافعین حرم»

باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکیه شوند، تا این کره‌ى خاکى و این جامعه‌ى بزرگ بشرى بتواند مثل یک خانواده‌ى سالم، راه کمال را طى کند و از خیرات این عالم بهره‌مند شود. مقام معظم رهبری

التماس دعا
برادر شما شکیبا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
امکانات

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهدای تهران» ثبت شده است

به گزارش راهیان نور، احمد دواتگر آزاده و جانباز دوران دفاع مقدس به مناسبت روز خبرنگار، خاطره‌ای را از آن دوران نقل کرده‌ است که در ادامه آن را می‌خوانید:
 
در یکی از روزهای عملیات «کربلای ۵» ساعت ۱۰ صبح، گروهی فیلمبردار از بچه‌های صدا و سیما آمده بودند در خط دوم و اصرار داشتند حتما برای فیلمبرداری به خط اول که بیش از یک کیلومتر با ما فاصله داشت، منتقل شوند.
 
تقریباً دو روزی بود که از شهادت تعدادی از بچه‌ها گردان مکانیزه از لشکر ۲۵ کربلا گذشته بود و حسابی بچه‌های گردان از این بابت ناراحت بودند... بگذریم.
 
سر تیم این گروه فیلمبرداری از صدا و سیما، با «سید غلامرضا رهبر» بود که اصرار داشت که با نفربر به خط برود ظاهراً از قبل به آن‌ها گفته شده بود تنها با نفربر می‌شود در این مسیر تردد نمود.
 
۰ نظر موافقین ۱ ۲۲ تیر ۰۰ ، ۱۱:۴۶
ع . شکیبا---۱۵۵

دلنوشته همسر شهید رضایی ژاد

بیوگرافی شهید داریوش رضایی نژاد نخبه ایلامی

ایلام - خبرگزاری مهر: شهید داریوش رضایی‌نژاد از نخبگان شهرستان آبدانان در استان ایلام بود که عصر شنبه در یک حادثه تروریستی در تهران به شهادت رسید.

به گزارش خبرنگار مهر، شهید داریوش رضایی نژاد در سال 1356 در شهرستان آبدانان از توابع استان ایلام در خانواده مذهبی به دنیا آمد.

تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را با توجه به استعدادهای فوق العاده، بصورت جهشی گذراند و در مقطع متوسطه در رشته ریاضی فیزیک فارغ التحصیل شد و در سال 1373 در آزمون سراسری شرکت کرد و در رشته الکترونیک دانشگاه صنعتی مالک اشتر اصفهان پذیرفته شد. در سن 20 سالگی از این دانشگاه فارغ التحصل شد.

شهید رضایی نژاد در همان سال در سازمان صنایع دفاعی کشور مشغول به کار می شود و در سال 1379 در رشته الکترونیک در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه ارومیه پذیرفته می شود.

 در سال 1389 در مقطع دکتری حرفه ای در رشته برق گرایش قدرت از دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی تهران مشغول به تحصیل می شود و در این روزها در حال تهیه تز دکتری خود بوده است.

شهره پیرانی همسر شهید که از این حادثه نیز دچار مصدومیت جزئی شد دارای مدرک کارشناسی ارشد علوم سیاسی از دانشگاه علامه طباطبایی است و به عنوان کارشناس مسائل سیاسی در وزارت دفاع مشغول به فعالیت است.

غلام رضایی نژاد پدر شهید داریوش رضایی نژاد است که از بسیجیان دوران دفاع مقدس است و بازنشسته سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی است.

مراسم تشییع پیکر پاک شهید داریوش رضایی نژاد امروز دوشنبه سوم مرداد ماه ساعت 9 و نیم در ایلام برگزار شد.

این مراسم در میدان شهدا به سمت سپاه برگزار می شود و سپس به زادگاهش شهرستان آبدانان انتقال داده می شود.

گفتنی است شهید داریوش رضایی‌نژاد از نخبگان شهرستان آبدانان استان ایلام بود که عصر شنبه در یک حادثه تروریستی در تهران به شهادت رسید. خبرگزاری مهر

https://media.farsnews.ir/Uploaded/Files/Images/1391/11/30/13911130000262_PhotoL.jpg

شادی روح مطهر این شهید عزیز و شهدای هسته ای سه صلوات هدیه کنیم

مطالب مرتبط : شهیدان ، شهدای هسته ای

۰ نظر موافقین ۰ ۱۹ تیر ۰۰ ، ۱۲:۴۲
ع . شکیبا---۱۵۸۸

https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1397/6/2/8528948_602.jpg

شهادت سید علی اندرزگو (19 رمضان سال 1357 ش)

سید علی اندرزگو، در شامگاه 18 رمضان سال 1357 قمری، برابر با سال 1316 شمسی، به دنیا آمد. وی از مبارزان مسلح مخالف حکومت پهلوی در خلال سال‌های 1342 تا 1357 شمسی و عضو هیئت‌های موتلفه اسلامی بود که با گروه‌های مختلفی ارتباط داشت. وی از پرکارترین فعالان ضدرژیم شناخته می‌شود. وی در روز دوم شهریور سال 1357 شمسی، برابر با 19 ماه رمضان، در درگیری با مأموران ساواک به شهادت رسید.

همسر شهید اندرزگو: تا 3 سال نمی‌دانستم اندرزگو شوهرم است!
۲ نظر موافقین ۱ ۰۲ شهریور ۹۹ ، ۱۰:۰۹
ع . شکیبا---۳۰۹

 شهید "حسین علی‌قلی‌نژاد" سمت چپ تصویر

حسین عاشق سیدالشهدا(ع) بود، همیشه برای امام‌حسین(ع) نوحه می‌خواند و صدایش را ضبط می‌کرد؛ او خیلی دوست داشت شهید شود، برای خدا رفت و شهید هم شد؛ من از شهادت حسین ناراحت نشدم، الان که پیکر حسین شناسایی شده است، خیلی خوشحالم.

۱۴ مهر ۱۳۹۸

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، همزمان با ماه عزای سیدالشهداء(ع)، ورود دو پیکر تازه‌ تفحص‌ شده دوران دفاع مقدس به شهر تهران، حال و هوای محله جوادیه تهران را حسینی‌تر کرد.

شهیدان «حسین‌ علی‌قلی‌نژاد» و «محسن ساری» که در عملیات بدر به شهادت رسیده‌اند، پیکر مطهرشان در شرق دجله  کشف و با آزمایش DNA شناسایی شد و پس از 35 سال به فراق خانواده‌های خود پایان دادند.

از کوچه پس کوچه‌های محله جوادیه که عبور می‌کنیم، بیرق‌های امام‌حسین(ع) و نام نورانی شهیدان والا مقام در ابتدای هر کوچه، مانند ماهِ تابانی خودنمایی می‌کند. دقایقی از اذان مغرب می‌گذرد‌؛ برای تکریم  خانواده شهید "حسین علی‌قلی‌نژاد" وارد منزل شهید می‌شویم؛ مادر شهید که حالش مانند روزهای ابتدایی تولد حسین است، سجاده‌ی نمازش را جمع می‌کند و برای گفت‌وگو در مورد شهید، همراه سه فرزند خود آماده می‌شود.

شهیدی که مادرش خواب حضور او در پیاده‌روی اربعین را دید+ وصیت صوتی شهید

گفت‌وگو را با یکی از برادران شهید آغاز کردیم.

بیشتر بخوانید

* از کودکی حسین برایمان تعریف کنید؟

برادر شهید: حسین سال 1346 به دنیا آمد؛ اسم اصلی حسین که با آن اسم در گوشش اذان گفتند، عباس بود. اما آن اسمی که در مدرسه ثبت نام کردند حسین است، یعنی حسین دو اسمه بود.

مدرک سیکلش را که گرفت، ترک تحصیل کرد، چون پدرمان قطع نخاع بود برای کسب درآمد در کفاشی مشغول به کار شد،  بعد از انقلاب، کفاشی را رها کرد و وارد مسجد شد و با بسیجی‌ها در مسجد فعالیت می‌کرد.

با شروع جنگ، حسین سه ماه آموزش دید و بعد از آن وارد کادر سپاه شد، البته وقتی وارد سپاه شد ما نمی‌دانستیم، سال 1363 که در جبهه مجروح شده بود، ما متوجه شدیم که او پاسدار است.

۱ نظر موافقین ۱ ۱۴ مهر ۹۸ ، ۱۳:۳۷
ع . شکیبا---۲۵۲

شهید دکتر حسن آیت1

شهید دکتر حسن آیت (شهید ترور )

 شهید دکتر حسن آیت در سال 1317 شمسی در نجف آباد اصفهان دیده به جهان گشود. وی پس از اخذ دیپلم، وارد دانشگاه شد و در رشته‏ های ادبیات و روزنامه ‏نگاری و حقوق، مدرک کارشناسی و در علوم اجتماعی مدرک کارشناسی ارشد و سپس دکترای علوم انسانی را دریافت نمود. دکتر آیت در آغاز نهضت اسلامی در ارتباط با چاپ و پخش اعلامیه ‏های امام خمینی(ره) دستگیر و زندانی گردید و پس از آزادی از زندان به تدریس در دانشگاه‏های کشور مشغول شد.

وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی از طرف مردم اصفهان به نمایندگی مجلس خبرگان قانون اساسی و از طرف مردم تهران به نمایندگی نخستین دوره مجلس شورای اسلامی انتخاب شد و در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی نیز عضویت یافت.

شهید دکتر حسن آیت از جمله افرادی بود که در مجلس خبرگان قانون اساسی، برای به تصویب رساندن ماده مربوط به ولایت فقیه، تلاش‏های موثری انجام داد و بعدها علیه بنی‏ صدر، رییس جمهور خائن، افشاگری‏ های زیادی نمود. این شهید والامقام سرانجام در 14 مرداد 1360 در تهران، جلوی درب منزل، از سوی منافقان کوردل به درجه شهادت نائل آمد و در بهشت زهرا مأوی گزید . برگرفته از راسخون

اسرافیلیان که از نزدیکان و دوستان پرسابقه شهید آیت بوده است، در مصاحبه‌ای در سال گذشته در این خصوص گفت: « شهید آیت سخت بیمار بود و چند روز [در مجلس] غیبت داشت اما تمام اسناد خودش را جمع و جور کرده و در پوشه گذاشته بود تا به مجلس بیاید، همسرش نقل می‌کند و می‌گوید: من از آیت خواستم به مجلس نرود و استراحت کند اما او گفت: امروز (چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۶۰) باید تکلیف جمهوری اسلامی مشخص شود و من باید بروم تا این اسناد و حقیقت‌ها را برای مردم روشن کنم.»

همه دشمنان دکتر حسن آیت ...

۰ نظر موافقین ۱ ۱۴ مرداد ۹۸ ، ۱۶:۱۱
ع . شکیبا---۱۳۹۶


من به رنج‌هایی که قبل از انقلاب کشیدم حسرت می‌خورم. ای کاش باز در زندان و زیر شکنجه دژخیمان بودم و نمی‌دیدم رفیقی که به او تکیه می‌کردم حالا دارد فساد می‌کند.

ایشان برای واپسین بار در جمع رزمندگان لشکر 25 کربلا سخنرانی کردند. پس از جلسه سخنرانی و اقامه نماز ، رزمندگان برای عرض ارادت به ایشان روی آوردند ، برای جلوگیری از فشار و ازدحام ، اطرافیان از برادران خواستند که از این کار صرف نظر نمایند ؛ ولی آنان به واسطه عشق و علاقه بی پایانشان نسبت به ایشان دست بردار نبودند . ایشان در جمع مسئوولان پایگاه گفتند:« این طور نیست که آن ها (رزمندگان) فقط علاقمند باشند که ما را ببوسند؛ بلکه ماهم علاقه مندیم آن ها را ببوسیم . اگر رزمندگان سر ناقابل ما را بخواهند ، من تقدیمشان می کنم و این سر درمقابل آنها ارزشی ندارد!»

شهید شاه آبادی که نماینده مجلس بود، اصرار زیادی به حضور در جبهه ها داشت، مرتبا با به دست آمدن کوچکترین فرصتی، روی به سوی جبهه می گذاشت. تعطیلی های مجلس را حاضر نبود به استراحت بگذراند و حتی اگر یک فرصت دو روزه هم می یافت در جبهه ها حضور پیدا می کرد و آن دو روز را در کنار رزمندگان جبهه ها سپری می نمود. بالاخره در یکی از همین دفعات که جهت سرکشی و دیدار با رزمندگان به جبهه ها رفته بود، خداوند تبارک و تعالی به وعده خود عمل کرد و او را به درجه رفیع شهادت مفتخر فرمود. طوبی له.

در واپسین سخنرانی اش قبل از شهادت که در مقر لشکر ۲۵ کربلا ایراد نمود به نکته جالبی اشاره کرد که حاکی از عشق به شهادت در راه خدا بود . آنجا که گفت:

« اگر شهادت ، می تواند نظام توحیدی مان را حفظ کند ؛ اگر شهادت می تواند دشمن را ذلیل کند ؛ اگر شهادت می تواند تفکر و بینش اسلامی مان را به دنیا اعلام کند ، ما آماده این شهادتیم.»

بالاخره در واپسین مرحله ای که آیت الله از مناطق جنگی جنوب بازدید می کرد ، در منطقه عملیاتی جزیره مجنون در اثر انفجار و اصابت ترکش در حالی که در جمع رزمندگان اسلام حضور داشت شربت شیرین شهادت را نوشیده و با پرواز خونین و ملکوتی خویش به ملاء اعلی پیوست. تاریخ شهادت 63/2/6 مصادف شد با شب شهادت امام موسی الکاظم(ع) تا با آن امام همام محشور گردد.

شادی روح پاک آن شهید عزیز صلوات

زندگی نامه شهید مهدی شاه آبادی

۳ نظر موافقین ۲ ۰۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۵۰
ع . شکیبا---۹۹۹

Untitled.png

باباعطا یه بابای مهربون مثل همه ی باباهای مهربون دنیا بود اما یه فرق کوچیک با باباهای مهربون دیگه داشت: عاشق بودنش از بابابودنش بهتر بود.
صدایی که می شنوید صدای باباعطاست که سال 62 ضبط شده و به همین خاطر کیفیتش پایینه

مشخصات باباعطا:
سیدعطاءالله میرمحمدی
تاریخ تولد: 22 بهمن 1333
تاریخ و محل شهادت: 7اسفند 62. جزیره مجنون. عملیات خیبر
مزار: بهشت زهرا(س)، قطعه ۲۶، ردیف ۳۲، شماره ۲۹


مشخصات عمو اکبر:
سیداکبر میرمحمدی
تاریخ تولد: 1338
تاریخ و محل شهادت: 9مهر 61. سومار.عملیات مسلم بن عقیل
مزار: قطعه ۲۶، ردیف ۴۷، شماره ۲۹

وبلاگ دختران باباعطا

----

دعوت نامه

بر سر تربت ما چون گذری، همت خواه

که زیارتگه رندان جهان خواهد بود

 

سی سال گذشت و تو این مدت، یاد و خاطراتت، محفل خیلی ها رو زینت بخشیده...

سیمرغ شدنت مبارک؛ باباعطا!

امسال هم به رسم سالهای گذشته، قراره دخترات به مناسبت عروج آسمونیت، یه ضیافت دوستانه ترتیب بدن. اما دعوت کردن از دوستات با خودت؛ باباعطا!

 

جمعه؛ دوم اسفندماه 92، از ساعت 10 تا ۱۱:۳۰.  قطعه 26، ردیف 32، شماره 29؛

به نیابت از باباعطا دعوتید به این ضیافت نورانی
برچسب‌ها: سیمرغ
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۲/۱۱/۲۹ساعت ۲:۳۰ ب.ظ  توسط دختر باباعطا  |  19 نظر

تولدت مبارک بابا

24 سال قبل از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی؛ یا بعبارتی 24 تا 22 بهمن؛ قبل از 22 بهمن 57! یعنی روز 22 بهمن 1333 تو یکی از محله های جنوب تهران، خداوند، اولین فرزند آقاسیدجلال و صفورا خانم رو بهشون عطا کرد و اونها هم اسم اولین فرزندشون رو "سیدعطا" گذاشتند 

باباعطای کوچولو

تولدت مبارک باباعطای خوب و نازنین و مهربونم

انشاءالله امروز میرم میدون آزادی و همزمان با جشن 35 سالگی انقلاب؛ برات جشن تولد میگیرم! یواشکی می خونم: "تولد  تولد   تولدت مبارک   مبارک  مبارک   تولدت مبارک..."

یادداشت سخن بلاگ:

-----------------

سلام بر شهید عزیز باباعطا

خیلی جالبه

امروز داشتم تو رایانه دنبال یه فایلی می گشتم.
برخورد کردم به تشییع پیکر پاک شهید برونسی
دیدم وبلاگ باباعطا است.

بعد تاریخ شهادت رو نگاه کردم دیدم دقیقا امروزه یعنی 7 اسفند 1362

حالا شما بگید شهدا چه رابطه ای با عالم بقا دارند؟!

شادی روح پاک این شهید عزیز و همه شهدا  سه تا صلوات بفرستید.

۴ نظر موافقین ۰ ۰۷ اسفند ۹۶ ، ۱۴:۲۸
ع . شکیبا---۶۸۱

می‌خواست به سوریه برود، در تهران شهید شد

اشک در چشم‌هایمان بی‌قراری می‌کند تا نام شهیدی به گوشمان می‌رسد. این روزها تصاویر شهادت سرافرازانه بار دیگر تنفر از داعش را در دل‌ها زنده کرده است. ازسویی دیگر هنوز بحث عکس‌های سلفی نمایندگان در شبکه‌های اجتماعی بالاست. با دیدن این عکس‌ها و شهادت شهید محسن حججی به یاد شهدای ترور مجلس شورای اسلامی افتادم. راستی اگر امثال شهید جواد تیموری‌ها درب اصلی صحن مجلس را نمی‌بستند، آنانی که با اشتیاق با خانم موگرینی عکس می‌گرفتند می‌توانستند در برابر داعشیان بایستند و از خود دفاع کنند؟
 
عاطفه دلاوری همسر شهید تیموری از این شهید عزیز می گوید:
او درباره شیوه آشنایی‌اش با شهید می‌گوید: باب ازدواج ما را حضرت زهرا(سلام الله علیها) باز کردند. من قبل از ازدواج در مسجد حضرت زهرا(سلام الله علیها) فعالیت داشتم و خودم را کنیز این حضرت می‌دانستم. روزی برای سعادت خودم دعا می‌کردم و از حضرت زهرا همسری ولایی و عاشق اهل بیت خواستار شدم که هم مداح باشد و هیئتی و عاشق اهل بیت(علیه السلام) و هم خوش‌اخلاق و مهربان. شب‌های فاطمیه در مسجد حضرت زهرا(سلام الله علیها) بودم که مادر بزرگوار شهید بنده را دیدند و بنده را برای آقا جواد پسندیدند. این مقدمه آشنایی ما شد، مادر می‌گفتند من آن شب با نذری از حضرت زهرا(سلام الله علیها) عروسم را خواسته بودم. روزها گذشت و قرار بر دیدار یار شد. روز خواستگاری رسید، دو رکعت نماز خواندم و به حضرت زهرا(سلام الله علیها) بانوی مهربانی متوسل شدم. آن ساعت از حضرت خواستم که هوای ما را داشته باشد، با دیدن آقا جواد متوجه شدم که حضرت زهرا(سلام الله علیها) دعایم را مستجاب کرده است. بعدها فهمیدم آقا جواد هم همان روز دو رکعت نماز خوانده بودند و خانم فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را به یاری گرفته بودند.
تو سرداری، سردار عشق
خانم دلاوری ادامه می‌دهد: در جلسه خواستگاری مهم‌ترین ملاک برای هردوی ما دینداری و اخلاق نیکو بود. آقا جواد آن‌روز به من گفت که زندگی باید همچون زندگی امام علی(علیه السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) باشد، باید راه شهدا و ولایت را ادامه دهیم و پشتیبان آن‌ها باشیم. از حجابم تعریف کردند. پرسیدم عصبانی شوید، چه می‌کنید؟ لبخندی زد و گفت عصبانیت در مرام بچه‌های حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیست. خدا می‌داند تا روز شهادت حتی یک‌بار هیچ بداخلاقی و عصبانیتی از او ندیدم.
اولین‌باری که بعد از محرمیت با هم بیرون رفتیم، به سر مزار بردار شهیدشان رفتیم و آنجا با هم عهد بستیم که همیشه کنار هم باشیم. آقا جواد گفت: بانو! من نظامی هستم و آماده برای سر دادن، من هم گفتم شما سرداری؛ سردار عشق!
کربلا را خیلی دوست داشت، وقتی با هم به کربلا رفتیم انگار که به معشوقش رسیده باشد. با عشق روی زمین بین‌الحرمین قدم می‌زد، به ضریح مبارک نگاه می‌کرد. نمی‌دانم چه می‌گفت، اما زیرلب لبخندی می‌زد و می‌گفت: «آقا هماهنگه؟» حالا فهمیدم که آقا جواب داده بودند که هماهنگه…
همسر شهید ادامه می‌دهد: او ولایت فقیه را مرجع عشق می‌دانست و می‌گفت آقای ما نایب امام زمان(علیه السلام) است و برای ولایت و فرموده رهبری باید سر داد. ما تمامی خبرهای مدافعان حرم را پیگیری می‌کردیم. مشتاقانه، همسرم برای سوریه اقدام و ثبت‌نام کرده بود. مدام برای اعزام، پیگیر اخبار سوریه بود. اوایل راضی نبودم، اما درنهایت این اواخر مرا هم راضی کرده بود. تمام وصیت شهدای مدافع را بلد بود. روزهای آخر ما مثل روزهای اول آشنایی عاشقانه بود. هرروز عشق ما به‌مدد خدا از روز قبل بیشتر می‌شد. روزهای آخر بی قراری‌اش را حس می‌کردم. ماه رمضان بود و روزها با زبان روزه از سرکار که می‌آمد بیشتر به من کمک می‌کرد. روزهای آخر مدام خرید می‌کرد و خانه را از خرید خالی نمی‌گذاشت.  به همه اقوام سر زدیم، اهل صله‌رحم بود، اما روزهای آخر عجیب پیگیر بود و منزل همه رفتیم. شب آخر به همه دوستانش زنگ زد. از روزی که شهید شده است، کاملاً حضورش را درکنار خودم احساس می‌کنم.
یاعلی گفت و پَرکشید
همسر شهید تیموری ادامه می‌دهد: روز شهادت خیلی عاشقانه‌تر از هرروز خداحافظی کردیم، اما باز برگشت و نگاهم کرد، انگار دل‌نگران من بود. دوباره خداحافظی کرد و گفت امروز تنها نمان برو منزل مادرت، گفتم باشه حاج‌آقا، دوباره برگشت گفت شب می‌آیم دنبالت می‌برمت بیرون، آماده باش انشاءالله! گفتم چشم. دوباره رفت و برگشت کمی نگاهم کرد و گفت بانو یاعلی(علیه السلام). نمی‌دانم چرا در آن لحظه دلم ریخت، اما متقابلاً گفتم یا علی(علیه السلام) حاج‌آقا. در را بست و رفت. ساعت ده قرار هرروز بود که باید زنگ می‌زد اما نزد. گفتم حتماً سرش شلوغ است. آماده شدم که منزل مادرم بروم، گفتم به آقاجواد زنگ بزنم که تلفن زنگ خورد. فکر کردم آقا جواد است که خواهرش از آن‌سوی خط از آقا جواد پرسید. تلفن که قطع شد دلهره‌ام بیشتر شد. این‌بار متوجه شدم که در مجلس درگیری پیش آمده است.
اخبار را دیدم، نگران بودم، اما نمی‌دانستم چه‌کاری می‌توانم انجام دهم. به همه‌جا زنگ زدم، اما همه اظهار بی‌اطلاعی می‌کردند. همه فامیل زنگ می‌زدند و احوال آقاجواد را می‌پرسیدند. حالم بد بود. درنهایت تماس گرفتند که تیر خورده و راهی بیمارستان شده است. وقتی وارد بیمارستان شدم فهمیدم که کار از تیر هم گذشته است. همه راهروهای بیمارستان را به‌دنبالش گشتم. به همه اصرار می‌کردم که بگویند مجید سالم است، اما مرا به‌سمت زیرزمین هدایت کردند. در آهنی بزرگی را باز کردم، بازهم باورم نمی‌شد که جواد مرا تنها گذاشته، اما با باز شدن پوش زیپ‌دار متوجه شدم که دیگر کنار من نیست و به‌سوی معبودش پرکشیده است.
آقاجواد آن‌روز برای نجات جان نمایندگان مجلس با این‌که چندین گلوله در تنش بود به‌سمت در اصلی رفت و آن در را بست. آنجا فریاد می‌زده است تا مردم و سایر همکاران خود را از تیررس داعش در امان نگه دارد. سه تیر به سرش خورد تا اسلام و میهن از شر دشمنان محفوظ بماند.
منبع: وارث
۰ نظر موافقین ۰ ۳۱ مرداد ۹۶ ، ۰۹:۰۹
ع . شکیبا---۵۸۰
روایت قهرمانانه همسر شهید «حمید اسدالهی»؛

گفتم "باید طوری شهید شوی که رهبری به خانه‌مان بیاید"

شهید حمید اسدالهی1

نشستن پای حرف خانواده شهدای مدافع حرم از آن لحظاتی است که آدم را سراپا گوش می‌کند تا به این سؤالش جواب بدهد: چطور یک خانواده می‌تواند عزیزش را کیلومترها دورتر از مرزهای کشور به جنگ بفرستد؟

به گزارش سراج24،مهر نوشت؛ حجله های «باباحمید» سی‌ودو ساله کوچه را روشن کرده است. «محمد» می دود دورتا دور کوچه و می خندد بین دیوارهایی که عکس پدر، به عنوان افتخار محله، رویشان نصب شده است. پاسداری 4ساله که با تفنگش مراقب محله است، مراقب خانه، مراقب مادر، مراقب مادربزرگ.

مراقب برادرش احمد. محمد حالا یک هفته است مرد خانه شده، باید حواسش به خیلی چیزها باشد تا آب در دل مادرش و برادر 3 ماهه اش تکان نخورد. محمد در این یک هفته چندسال بزرگ شده است. و حالا این کوچه خلوت و این بن بست کوچک، عکس های باباحمید32 ساله و لباس پاسداری که بر تنش دارد در گوش تمام رهگذران این محله می خواند:«جهاد هنوز ادامه دارد.»

به بهانه شهادت شهید «حمید اسداللهی» از فعالان فرهنگی جبهه انقلاب اسلامی در عملیات دفاع از حرم حضرت زینب (س) به خانه اش رفتیم تا این شهید بزرگوار را بیشتر بشناسیم. خانه ای که حالا 10روز است عکسهای پدر را برتمام دیوارهای خود می دید.

۲ نظر موافقین ۱ ۲۹ دی ۹۴ ، ۱۳:۴۴
ع . شکیبا---۷۳۰۰
«امیر سیاوشی» به سال 1367 در محله «چیذر» تهران متولد شد. وی از اعضای یگانِ دریایی سپاه پاسداران بود که چندی پیش، داوطلبانه به مدافعانِ حرمِ بانوی مقاومت در سوریه ملحق شد. «امیر» در تاریخ 29 آذر 1394، در نبرد با «مزدوران سعودی» خلعت شهادت پوشید.
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، «امیر سیاوشی» به سال 1367 شمسی در محله ی »چیذر» تهران متولد شد. وی از اعضای یگانِ دریایی سپاه پاسداران بود که چندی پیش، داوطلبانه به مدافعانِ حرمِ بانوی مقاومت، حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) در سوریه ملحق شد. «امیر» به تاریخ 29 آذر 1394 شمسی، در نبرد با «مزدوران سعودی» و «پیروان اسلام آمریکایی» خلعت شهادت پوشید.

پیکر پاک «امیر سیاوشی» در جوار آستانِ «امام زاده علی اکبر چیذر» تا روز ظهور مولایش، به امانت گذاشته شده است. آن چه پیش رو دارید، تصاویری است از این مدافع شهید حرم:

روحمان با یادش شاد
هدیه به روح بلندپروازش صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


تصاویر/

۲ نظر موافقین ۰ ۱۶ دی ۹۴ ، ۱۴:۱۶
ع . شکیبا---۱۰۲۹