سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
این نقش مانَد از قلمت یادگار عمر

«نوشته های فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی ، شهدا و مدافعین حرم»

باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکیه شوند، تا این کره‌ى خاکى و این جامعه‌ى بزرگ بشرى بتواند مثل یک خانواده‌ى سالم، راه کمال را طى کند و از خیرات این عالم بهره‌مند شود. مقام معظم رهبری

التماس دعا
برادر شما شکیبا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
امکانات

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سامراء» ثبت شده است

http://www.jahannews.com/images/docs/000576/n00576668-b.jpg

امام حسن عسکرى (ع)، یازدهمین پیشواى شیعیان، در سال 232 ه.ق چشم به جهان گشود. پدرش امام دهم، حضرت هادى (علیه السلام) و مادرش بانوى پارسا و شایسته، «حُدَیثه» است که برخى از او به نام «سوسن» یاد کرده اند. 

این بانوى گرامى، از زنان نیکوکار و داراى بینش اسلامى بود و در فضیلت او همین بس که پس از شهادت امام حسن عسکرى (علیه السلام) پناهگاه و نقطه اتّکاى شیعیان در آن مقطع زمانى بسیار بحرانى و پر اضطراب بود. 

از آنجا که پیشواى یازدهم به دستور خلیفه عباسى در «سامرّاء»، در محله «عسکر» سکونت (اجبارى) داشت، به همین جهت «عسکرى» نامیده مى‏ شود.  از مشهورترین القاب دیگر حضرت، «نقى» و «زکى» و کنیه‏ اش «ابو محمد» است. او 22 ساله بود که پدر ارجمندش به شهادت رسید. مدّت امامتش 6 سال و عمر شریفش 28 سال بود، در سال 260 ه.ق به شهادت رسید و در خانه خود در سامرّاء در کنار مرقد پدرش به خاک سپرده شد.
 
گلچین مدیحه و مولودی  ولادت امام حسن عسکری (ع) با نوای مداحان مختلف

مطالب مرتبط: امام حسن عسکری (ع) ، امام هادی (ع) ، اهل بیت (ع) ، احادیث و روایات

۰ نظر موافقین ۲ ۲۲ آبان ۰۰ ، ۱۶:۳۹
ع . شکیبا---۴۳۵

ماجرای طی الارض امام حسن عسکری(ع) به گرگان ....

سفر امام حسن عسکرى (علیه السلام ) به جرجان در سوم ربیع الثانی سال 255

در این روز امام حسن عسکرى (علیه السلام) براى وفا به وعده اى که فرموده بودند با معجزه طى الارض از سامراء به جرجان تشریف فرما شدند.
جعفر بن شریف مى گوید: سالى قصد حج کردم، و قبل از حج به زیارت امام حسن عسکرى (علیه السلام) در سامراء رفتم. اموالى از شیعیان همراهم بود که باید به آن حضرت مى رساندم. خواستم از آن حضرت بپرسم اموال را به چه کسى بدهم، ولى پیش از آنکه من صحبت کنم حضرت فرمودند: ((به مبارک خادم بده)). عرض کردم: همین کار را کرده ام))، و سپس بیرون آمدم و گفتم: ((شیعیان شما در جرجان به شما سلام مى رسانند)). امام (علیه السلام) فرمود: مگر بعد از مراسم حج به جرجان بر نمى گردى؟ عرض کردم: بر مى گردم.
فرمودند: 170روز دیگر اول روز جمعه سوم ربیع الثانى به جرجان وارد مى شوى. آن وقت به مردم اعلام کن که من در آخر همان روز به جرجان مى آیم برو به سلامت.
خداوند متعال تو را و آنچه باتوست به سلامت به اهل و اولادت خواهد رسانید. پسرى براى پسرت متولد شده است. نام او را ((صلت)) بگذار، که خداوند به زودى او را به حد کمال مى رساند و او از اولیاء ما خواهد بود.
من گفتم یابن رسول الله، ابراهیم بن اسماعیل جرجانى از شیعیان شماست و به دوستان شما هر سال بیش از صد هزار درهم احسان مى کند، و در جرجان از اشخاصى است که متنعم به نعمت هاى الهى است. امام (علیه السلام) فرمودند: ((خداوند به ابو اسحاق ابراهیم بن اسماعیل در مقابل احسانى که به شیعیان ما مى کند جزاى خیر بدهد و گناهان او را بیامرزد و او را پسرى صحیح الاعضاء روزى فرماید که قائل به حق باشد. به ابراهیم بگو: حسن بن على مى گوید: نام پسر خود را احمد بگذار)).
راوى مى گوید: از خدمت حضرت مرخص شدم و حج رفتم و بازگشتم، و در روزى که حضرت معین فرموده بودند به سلامت وارد جرجان شدم. هنگامی که اصحاب ما براى تهنیت آمدند، به ایشان گفتم: امام (علیه السلام) مرا وعد داده که در آخر امروز به اینجا تشریف مى آورند. پس مهیا شوید و مسائل و حوائج خود را آماده کنید.
شیعیان چون نماز ظهر و عصر را به جا آوردند، در خانه من جمع شدند. ناگاه امام عسکرى (علیه السلام) در همان ساعتى که فرموده بودند وارد شدند. هنگام ورود بر ما سلام کردند و ما به استقبال شتافتیم و دست آن حضرت را بوسیدیم. آنگاه حضرت فرمودند: من به جعفر بن شریف وعده کرده بودم که در آخر این روز نزد شما بیایم. من نماز ظهر و عصر را در سامراء به جا آوردم و نزد شما آمدم تا با شما تجدید عهد نمایم. اکنون شما حوائج و مسائل خود را بیاورید.
اول کسى که ابتدا به سؤال کرد نضر بن جابر بود. او گفت: یابن رسول الله، پسر من از هر دو چشم نابیناست، دعا فرمایید تا خداوند دیده هایش را به او برگرداند. حضرت فرمودند او را حاضر کن. او را حاضر کرد و حضرت دست مبارک بر چشمان او کشید و چشمانش روشن شد.
پس از او یک یک آمدند و حاجت خود را بیان کردند و حضرت حاجتهاى آنان را بر آورده مى نمودند، تا اینکه حوائج همه را بر آوردند و مسائل آنها را جواب فرمودند و همان روز به سامراء مراجعت نمودند.

* قطب الدین راوندی، سعید بن عبد الله، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 425 – 426، قم، مؤسسه امام مهدی(عج)، چاپ اول، 1409ق

درباره این روایت، باید به نکاتی توجه شود:
1. جرجان، شهر بزرگی میان طبرستان و خراسان بود که بقایای آن در نزدیکی گنبدکاووس فعلی در استان گلستان قرار دارد. البته در برخی منابع متأخر آن‌را همان شهر گرگان فعلی دانسته‌اند که با توجه به مستندات تاریخی قابل پذیرش نبوده و گرگان فعلی در گذشته استرآباد نام داشت.
2. محتوای این روایت حتی اگر سند روایی محکمی هم نداشته باشد، قابل پذیرش است و می‌توان بدان استناد کرد.
3. همان‌گونه که در روایت به آن تصریح شده، این امر به سیر عادی نبوده و امام با طی الارض این مسافت را عبور کرده است و اصل طی الارض، مورد قبول مسلمانان است.

منبع: سایت پاسخگویی

مطالب مرتبط: امام حسن عسکری (ع) ، اهل بیت (ع) ، احادیث و روایات

۱ نظر موافقین ۰ ۱۸ آبان ۰۰ ، ۱۱:۳۲
ع . شکیبا---۱۱۵

ولادت امام هادی علیه السلام مبارک باد

15 ذیحجه، ولادت باسعادت امام هادی (ع) بر شما و همه شیعیان آن حضرت مبارک باد.

چند حدیث گهربار از امام هادی (ع)

۱- اِنّ للهِ بِقاعاً یُحِبُّ أن یُدعی فی‌ها فَیَستَجیبَ لِمَن دَعاهُ

به راستی مکان‌هایی برای خداوند متعال وجود دارد که دوست دارد بندگان در آن‌ها به درگاهش دعا کنند تا به مرحله اجابت برسد. (تحف العقول، ص. ۴۸۲)

۲- اَلغَضَبُ عَلی مَن لاتَملِکُ عَجزٌ وَ عَلی مَن تَملِکُ لُؤمٌ

خشم و غضب بر مردم نشانه ناتوانی است و بر زیر دستان علامت فرو مایگی و پستی است. (مستدرک الوسائل، ج. ۱۲، ص. ۱۲)

۳- ألنّاسُ فِی الدُّنیا بِالأَموالِ وَ فی الآخِرَةِ بِالأَعمالِ

مردم در دنیا با اموالشان و در آخرت با اعمالشان هستند. (بحارالانوار، ج. ۷۸، ص. ۳۶۸)

مطالب مرتبط: امام هادی (ع) ، اهل بیت (ع) ، احادیث و روایات      

۵ نظر موافقین ۳ ۲۶ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۲۲
ع . شکیبا---۱۴۴۷

http://fa.abna24.com/upload/image/2017/04/01/2de40e0d504f583cda7465979f958a98_788.jpg

سالروز شهادت امام دهم ، حضرت امام علی بن محمد الهادی النقی بر شیعیان آن حضرت تسلیت باد

سامرا در سوگ (شهادت امام هادی علیه السلام)

درسوم رجب سال 254 هجری قمری، غمی سنگین و جانکاه بر دل سامراء افتاده بود. آسمان و زمین می گریستند. دقیقه ها و ثانیه ها نای حرکت نداشتند. آثار سم لحظه به لحظه در وجود مبارکش ظاهر می شد و عروج ملکوتی آن حضرت را خبر می داد. امام نور و هدایت، تنها و غریبانه به دست بدترین مردمان جان می داد. آه از ستم ظالمان! آه از مظلومیت و غریبی ات که غربت بقیع و توس را یادآوری می کرد. تنها دست های مهربان فرزندت ـ امام حسن عسکری ـ همدمت بود و یاریگرت، سلام بر لحظه عروجت به سوی نور و رحمت! سلام بر اندیشه های الهی و نابت که هدایتگر گم کردگان راه بود و سلام بر شهادتت که داغی سنگین و همیشگی بر دل مؤمنان نهاد.

آن حضرت در شهر سامرا به شهادت رسیدند. در مورد شهادت امام هادی علیه السلام و قاتل آن حضرت اختلاف است: برخی معتمد عباسی را قاتل آن حضرت میدانند (یعنی این واقعه در زمان خلافت معتمد رخ داده است) و به عقیده ی برخی دیگر معتز عباسی، فرمان قتل آن بزرگوار را صادر و معتمد آن را اجرا کرد. (یعنی این واقعه در زمان خلافت معتز روی داده است.)

پس از شهادت، امام حسن عسکری علیه السلام بر پیکر مطهر پدر خویش نماز گزارد و پس از تشییع جنازه، ایشان را در منزل خویش به خاک سپردند.

زندگینامه امام هادی (ع) در سایت دانشنامه اسلامی

مطالب مرتبط: امام هادی (ع) ، اهل بیت (ع) ، امام حسن عسکری (ع)

۲ نظر موافقین ۲ ۱۹ اسفند ۹۷ ، ۰۹:۳۰
ع . شکیبا---۴۶۰

قبر امام هادی (ع)

دعایی که امام هادی(ع) زیاد می خواند

امام فرمودند: خداوند دعای کسی را مستجاب می‌کند که خالصانه مطیع او باشد و به رسول الله (ص) و حق ما اهل بیت (ع) ایمان داشته باشد. در این صورت اگر از خدا چیزی بخواهد محروم نخواهد شد.
شخصی به نام ابوموسی می‏گوید:
خدمت امام هادی علیه ‏السلام رسیدم و عرض کردم: متوکل حقوق مرا قطع کرده و این به سبب ارادتی است که من به شما دارم. دستور فرمایید تا حقوق مرا بدهند.
امام فرمود: اگر خدا بخواهد مشکلاتت حل می شود.
همان شب فرستادگان متوکل در خانه را زدند. در را که باز کردم، فتح، وزیر متوکل، به من گفت: در منزلت چه می کنی؟! متوکل سراغت را می گیرد.
من نزد متوکل رفتم. متوکل با دیدن من گفت: ای ابو موسی ما حواسمان به تو نیست، تو هم خودت را فراموش کرده ای!؟ آن‌گاه سهمم از بیت المال و هدایا و اموال زیادی را به من بخشید.
در راه بازگشت، به فتح گفتم: امام هادی علیه السلام اینجا آمده بود؟
گفت: نه.
گفتم: نامه ‌ای نوشته بود؟
گفت: نه.
آن‌گاه فتح به من گفت: شک ندارم که تو از امام هادی دعایی خواسته بودی. بگو برای من هم دعا کند.
خدمت امام هادی علیه السلام رسیدم و گفتم: به برکت شما مشکلم حل شد. اما اطرافیان متوکل می گفتند شما نزد متوکل نرفته و درخواستی نکرده بودید.
فرمود: ما در امور مهم فقط به خدا پناه می ‌بریم و در مشکلات بر او توکل می کنیم. او ما را این گونه عادت داده است که اگر از او چیزی بخواهیم اجابت می فرماید؛ و می ترسیم که از وظایف بندگی عدول کنیم و او هم نظر لطفش را بردارد.
پیغام فتح را به امام رساندم. فرمود: او در ظاهر دوست ما ولی در باطن دشمن ماست. خداوند دعای کسی را مستجاب می‌کند که خالصانه مطیع او باشد و به رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) و حق ما اهل بیت (علیهم السلام) ایمان داشته باشد. در این صورت اگر از خدا چیزی بخواهد محروم نخواهد شد.
عرض کردم: به من یک دعای اختصاصی بیاموزید، آقای من.
فرمود: این دعایی است که من زیاد می‌خوانم و از خدا خواسته ام هر کس بعد از من در کنار قبرم آن را خواند، خواسته ‌اش را اجابت کند:

یَا عُدَّتِی عِنْدَ الْعَدَدِ [الْعُدَدِ] وَ یَا رَجَائِی وَ الْمُعْتَمَدَ وَ یَا کَهْفِی وَ السَّنَدَ یَا وَاحِدُ یَا أَحَدُ وَ یَا قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ أَسْأَلُکَ اللَّهُمَّ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِکَ وَ لَمْ تَجْعَلْ فِی خَلْقِکَ مِثْلَهُمْ أَحَداً صَلِّ عَلَى جَمَاعَتِهِمْ وَ افْعَلْ بِی کَذَا وَ کَذَا .(به جای کذا و کذا حاجت خود را ذکر کن)

(ای توشه من و ای امید و پناهگاه و تکیه‌گاه من، ای خدای یگانه! تو را به حق کسانی می‌خوانم که هیچ‌کس را همانند آنها قرار ندادی، و از تو می ‌خواهم بر آنان درود بفرستی و …(در اینجا حاجت خود را بیان کن)).
بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۲۷، ح ۵

مطالب مرتبط: امام هادی (ع) ، اهل بیت (ع) ، دعاها و ذکرها ، دعاهای رفع گرفتاری

۱ نظر موافقین ۲ ۰۲ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۳۷
ع . شکیبا---۷۸۰