سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
این نقش مانَد از قلمت یادگار عمر

«نوشته های فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی ، شهدا و مدافعین حرم»

باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکیه شوند، تا این کره‌ى خاکى و این جامعه‌ى بزرگ بشرى بتواند مثل یک خانواده‌ى سالم، راه کمال را طى کند و از خیرات این عالم بهره‌مند شود. مقام معظم رهبری

التماس دعا
برادر شما شکیبا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
امکانات

۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام زمان» ثبت شده است

https://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/1398/02/01/1398020102332666217234954.jpg

دریافت

نیمه شعبان و ولادت با سعادت حضرت صاحب الزمان مهدی موعود (عج) بر همه منتظرانش مبارک باد

همه مطالب ماه شعبان            همه مطالب با موضوع امام زمان (عج)

۳ نظر موافقین ۳ ۰۳ اسفند ۰۲ ، ۰۰:۴۴
ع . شکیبا---۱۱۰۴
حضرت زینب (س)

گریه امام زمان (عج الله تعالی فرجه) بر اسیری زینب (سلام الله علیها)

حاج ملا سلطانعلی، که از جمله عابدان و زاهدان بود، می گوید:

«در خواب به محضر مبارک امام زمان (ع) مشرف شدم، عرض ‍ کردم: مولای من! آنچه در زیارت ناحیه مقدسه ذکر شده است که «فلانذبنک صباحا و مساء و لابکین عینک بدل الدموع دماء» صحیح است؟

فرمود: آری!

گفتم: آن مصیبتی که در سوگ آن، به جای اشک خون گریه می کنید، کدام است؟ آن مصیبت علی اکبر (ع) است؟ فرمود: نه! اگر علی اکبر زنده بود، او هم در این مصیبت، خون گریه می کرد!

گفتم: آیا مقصود مصیبت حضرت عباس (ع) است؟ فرمود: نه! بلکه آن حضرت عباس هم در حیات بود، او نیز در این مصیبت خون گریه می کرد!

پرسیدم: پس این کدام مصیبت است؟ فرمود: «مصیبت اسیری عمه ام زینب (س) است.»

نیمه رجب، سالروز وفات حضرت زینب کبری(س) را بر حضرت امام زمان (عج)، رهبر معظم انقلاب و همه مدافعین حرم و ارادتمندان به آن بانوی مظلومه تسلیت عرض می کنیم.

حرم مطهر حضرت زینب (س)

تصویر بزرگ آن خیلی زیبا است . روی عکس بالا کلیک کنید.

۴ نظر موافقین ۶ ۰۷ مرداد ۰۲ ، ۰۹:۴۰
ع . شکیبا---۲۲۸۷

عزم ظهور

در فرهنگ پرافتخار شیعه، دو قیام و نهضت جایگاه ویژه و برجسته ای دارد: یکی «حماسه جاودانه حسینی» است که در گذشته روی داده و دیگری «انقلاب جهانی مهدوی» است که در آینده تحقق خواهد یافت. رهبر هر دو قیام، امام معصوم و از خاندان مطهّر پیامبر گرامی اسلام (ص) است.

«واقعه عاشورا» سرآغازی برحیات، پویایی و بالندگی شیعه و «ظهور موعود»، نقطه اوج، رشد، کمال و سعادت شیعه (و همه یکتاپرستان و صالحان) است. بین این دو نهضت، پیوند و ارتباط وثیق و ناگسستنی وجود دارد و هر دو در امتداد هم و تکمیل کننده یکدیگرند. مهم ترین جلوه هر دو قیام، بروز و ظهور کامل «حق» و تشکیل جبهه «حق» در برابر گروه «باطل» است.

از نظر شیعه، مصاف نهایی حق (نور و ایمان و خیر) در برابر باطل (کفر و ظلمت و شرّ) در عصر ظهور و هنگام قیام جهانی امام مهدی علیه السلام روی خواهد داد. این نهضت، فراگیر، جهانی، گسترده و کوبنده خواهد بود و بسیاری از ملت ها و شریعت ها منتظر آن هستند. وعده این مصاف نهایی ـ که منجر به نجات و رستگاری انسان ها می شود ـ در همه کتاب های آسمانی و بعضی از ادیان دیگر بیان شده است.

با این حال این قیام جهانی، متأثر از نهضت عاشورا و تکمیل و تمام کننده آن است. برای تببین این موضوع و فهم تأثیرگذاری و نقش حماسه حسینی بر قیام مهدوی و مصاف نهایی حق و باطل، چند رهیافت و تحلیل ارائه می شود.

۲ نظر موافقین ۴ ۲۸ تیر ۰۲ ، ۰۰:۳۴
ع . شکیبا---۱۹۸۶

وادی یابس در روایات آخر الزمان، کجاست؟

وادی یابس به معنای بیابان خشک و بی‌آب و علف است. این نام به طور خاص اشاره به سرزمینی واقع در منطقه حوران، نزدیک اذرعات (درعا) در مرز سوریه و اردن دارد و نیز منطقه سنگلاخی است که از سنگ‌های آنجا، سنگ آسیاب می‌سازند.(1) نام این سرزمین‌ بارها در روایات مربوط به حوادث آخرالزمان، به ویژه موضوع خروج سفیانی آمده است.


سفیانی همان‌طور که از نامش پیداست از نوادگان ابوسفیان و فرزند هند جگرخوار است. او شورش کرده و مدّت 9 ماه جنگ و خون‌ریزی شدیدی به وجود می‌آورد. پیامبر اکرم(ص) در روایاتی، از جمله روایت زیر، تمامی جنبش سفیانی را به طور خلاصه شرح می‌دهد و محلّ خروج او را نیز «وادی یابس» بیان می‌کنند.

از حُذیفه روایت شده است: «پیامبر(ص) از فتنه‌ای که بین مشرق و مغرب واقع خواهد شد یاد نمود و فرمود، در حالی که آنها گرفتار فتنه هستند، ناگهان سفیانی از وادی یابس (بیابان خشک) بر آنها خروج کند، تا آنکه در دمشق فرود آید. آنگاه دو لشکر را به سوی مشرق و مدینه روانه کند تا به زمین بابل از شهر نفرین شده (بغداد) برسد. او بیش از سه هزار نفر را بکشد و بالغ بر یکصد زن را به زور تصاحب کند و سیصد نفر از اولاد فلان عبّاس را به هلاکت رساند، آنگاه به کوفه هجوم آورده، اطراف آن را ویران سازد. سپس از آنجا خارج شده به سوی شام حرکت کند. در این هنگام لشکری با پرچم هدایت از آن منطقه به پا خیزد و با لشکر سفیانی رو در رو گردد و آنها را چنان تار و مار کند که یک نفر هم که خبر مرگ بقیه را ببرد باقی نماند و آنچه از اسیرها و غنیمت‌ها در دست آنهاست باز پس گیرند.
امّا لشکر روم وارد مدینه شده و سه شبانه روز به غارت و چپاول آنجا پردازند، آنگاه به سوی مکّه روانه گردند تا به بیابان رسند. خداوند در این هنگام جبرئیل را به سوی آنها فرستد و فرماید: «ای جبرئیل برو آنها را نابود کن»، پس جبرئیل ضربه‌ای به آن زمین زند که آنها را در خود فرو برد. هیچ یک از آنها نجات نیابد مگر دو نفر از قبیله جهینه».(2)

همچنین در نسخه خطی ابن حماد از امام کاظم(علیه السلام) نقل شده که فرمودند: «سفیانی از فرزندان خالد، پسر ابوسفیان مردی با سر درشت و چهره‌ای آبله‌گون، در چشمش نقطه‌ای سفید پیداست، او از سمت دمشق که «دره خشک» نامیده می‌شود، با هفت نفر که یکی از آنها درفشی آماده اهتزاز با خود دارد، خروج می‌کند».(3)


پی‌نوشت‌ها:

1- تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه: فرهنگ الفبایی مهدویت، ص 751.

2- بحارالانوار، ج 52، ص 75.

3- نسخة خطی ابن حماد، ص 75 به نقل از کورانی، علی، عصر ظهور.

۰ نظر موافقین ۰ ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۵:۳۷
ع . شکیبا---۶۹۷

https://media.imna.ir/d/2018/11/23/3/1539389.jpg

استاد بزرگوار حضرت آیت‌الله حاج آقا حسن صافی اصفهانی داستانی از امام زمان(عج) را نقل می‌کردند که بسیار شنیدنی و عبرت آموز است:

در کربلای معلّی یکی از علما که به علوم غریبه آگاهی داشته است، تصمیم می‌گیرد که به وسیله علم جفر خود را به امام عصر(عج) برساند. در نتیجه، در داخل یکی از غرفه‌های صحن امام حسین‌(ع) به محاسبات این علم می‌پردازد، و  پاسخی که دریافت می‌دارد این بوده است که امام زمان(عج) داخل صحن با پیرمردی قفل‌ساز در حال صحبت هستند.

او ابتدا تردید می‌‌کند که مبادا قسمتی از برنامه را اشتباه کرده باشد. بار دوم و سوم نیز حساب می‌کند و نتیجه همان می‌شود. در این هنگام عزم خود  را بر دیدار جزم می‌کند که هر چه بادا باد. می‌بیند آری حضرت صاحب الزمان(عج) در همان زاویه صحن که به وسیله آن علم درک کرده است، با آن مرد قفل‌ساز مشغول گفتگو هستند. چون می‌بیند که آقا در حال خداحافظی هستند، رو به امام به سرعت حرکت می‌کند. امام(عج) از آن پیر‌مرد خداحافظی کرده و رو به سوی ایشان می‌آیند. و وقتی با او رودررو قرار می‌گیرند، می‌فرمایند: «فلانی تو هم مثل این پیر مرد قفل ساز شو تا من به سراغ تو بیایم» و از کنارش می‌گذرند.

این عالم می‌گوید: همان وقت به سراغ این پیرمرد قفل‌ساز رفتم تا او و رفتار و روحیاتش را شناسایی کنم. از او پرسیدم: «این آقایی که با ایشان صحبت داشتی، که بود؟» در پاسخ گفت: «تا آن جا که می‌دانم آقا سیدمهدی، فرزند مرحوم آقا سیدحسن، هستند که پدرشان هم به رحمت خداوند رفته است». از نوع جواب او به زودی متوجه شدم که آقا خود را به او معرفی کرده‌اند، ولی این بنده خدا متوجه نشده است که ایشان امام‌عصر(عج) هستند. نزدیک بود او را از حقیقت امر آگاه سازم، ولی به خود آمدم که اگر این کار صلاح این بنده خدا بود، خود آقا به او توجه می‌دادند. ازحالات آقا و زمان آشنایی او با آقا و غیره پرسیدم...

دقت کردم ببینم که این پیرمرد چه ویژگی خاصی دارد که امام مرا به آن دعوت فرموده‌اند، عاقبت دریافتم که در کنار تقید ایشان به مسائل شرعی و کسب حلال، بارزترین ویژگی اخلاقی او این است که سخت به قول و قرارش با مردم پایبند است و اگر می‌گوید قفل شما فلان موقع آماده است، آن را حتماً سر وقت و شاید زودتر آماده کرده است.

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان

مطالب دیگر در باره امام زمان (عج) و انتظار و ظهور

۰ نظر موافقین ۱ ۲۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۳۲
ع . شکیبا---۶۹۹

خبرگزاری فارس: می‌نویسم تا آیندگان بدانند فرمانده جبهه کیست

 گفتم آقاجان تو که هستی که من تو را نمی‌شناسم؛ از فرماندهان ما هستی؟ پس من چرا تو را نمی‌شناسم؛ وی به آرامی گفت: من کسی هستم که قبل از حمله، تو با گریه مرا صدا می‌کردی که ما را در این حمله یاری کن!

به گزارش گروه حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، مطلبی که در ادامه خواهید خواند، روایتی زیبا از کرامات یک شهید است؛ شهیدی گمنام مانند هزاران فرزند گمنام حضرت روح‌الله که شاید تا امروز کسی نامی از او نشنیده باشد؛ او که در کربلای خیبر آسمانی شد، در دوران حضورش در جبهه خاطرات روزانه‌اش را ثبت می‌کرد به امید اینکه برای آیندگان بماند. او در یکی از خاطراتش ماجرای دیدارش با امام عصر (عج) را بعد از مجروحیت‌ روایت کرده است که معصومه سپهری نویسنده کتاب «نورالدین پسر ایران» آن را در وبلاگش منتشر کرده است:

****

 آخرین عکس شهید ورمزیاری پیش از عملیات خیبر

اولین بار دفتر شماره 10 را در بهار 75 دیدم. دفتری که بی شک یکی از اسناد زنده و ماندگار و ارزشمند دفاع جانانه مردم ما خواهد بود. دفتری که شهید «بایرامعلی ورمزیاری» شرح عملیات مسلم بن عقیل ـ مجروحیت شدیدش - گم شدن در منطقه به مدت سه روز - دیدار امام زمان - کرامات متعدد در این سه روز و ... را به قلم ساده‌اش در این دفتر باز گفته است. (به گمانم تحصیلات او تا کلاس سوم راهنمایی بوده است.) ماجرای این سال‌ها و اتفاقی که برای دفترهای دست نویس این شهید غریب آمد، بماند برای بعد؛ امروز می‌خواهم گوشه کوچکی از این دفتر را برایتان بنویسم. امروز که دیدم در دنیای گسترده اینترنت فقط سه بار نام این شهید یافت می‌شود!!!! خدا ما را ببخشد!

*******

باز هم خمپاره‌ای به میان ما آمد و منفجر شد و دو نفر از ما را گرفت. ما فقط شش نفر ماندیم. لحظات شیرین و بسیار خوبی بود... .ناگهان باز هم خمپاره‌ای به جلو ما افتاد که یک ترکش از این خمپاره به سینه حقیر اصابت کرد. خون همه جای بدنم را قرمز کرد. اسلحه و مهماتم را از کمرم باز کردم و پیراهن فرم پاسداریم را از تنم بیرون آوردم تا زخمم را ببندم. دیدم که خون زیادی می‌رود و جایی که زخمی شده امکان بستن را ندارد. دیگر امیدی به زنده ماندن نداشتم. سوره‌های کوچک قرآن را تلاوت می‌کردم و شهادتین را از زبانم دور نمی‌کردم. 

برادر اسدالله رجب‌پور می‌گفت اگر وصیتی داری برایم بگو و ما را هم اگر شهید شدی شفاعت کن. گفتم که از برادر محمد برزگر مواظبت کنید چون یک برادرش شهید شده و فرزندی دارد. مواظبش باشید که زنده بماند. از برادران برایم حلالیت بگیرید به خصوص از برادران رحیم شهرتی و صفر حبشی. از صفر حبشی برایم حتماً حلالیت بگیر چون قبل از حمله با او یک برخورد بدی کرده بودم. ... برادر اسدالله رجب پور و حسین حاج حسنلو مرا برداشتند و از بالای تپه پایین آوردند. در همین حال من بیهوش شدم.

صبح شده و خورشید تازه طلوع کرده بود (12/7/61)... بعد از چند ساعتی بیدار شدم. دیدم یک سیدی با لباس رزم که شمشیر به طرف چپش بسته است و عمامه سبزی به سر دارد به طرف من می‌آید وقتی به چند متری من رسید من هر چقدر خواستم از جایم بلند شوم تا خودم را از این مرد پنهان کنم به خاطر زخم‌های شدیدم نتوانستم. من خیال می‌کردم شاید عراقی‌ها هستند که آمده‌اند و می‌خواهند سرم را با شمشیر ببرند چون در روزنامه‌ها خوانده بودم که عراقی‌ها سر پاسداران را می‌برند و از فرماندهانشان جایزه می‌گیرند.

سردار عاشورایی خیبر در جمع یاران/شهید ورمزیاری نفر سوم نشسته از راست

 وقتی این مرد به نزدیکی من رسید از ترس و وحشت خدا را طلب می‌کردم و راز و نیاز و استغفار می‌کردم... در حالی که برای نجات خودم تقلا می‌کردم و سعی می‌کردم خودم را بغل سنگی قایم بکنم باز هم نتوانستم تکان بخورم. شهادت را در نظرم مجسم می‌کردم... زمانی دیدم این مرد با سمایی که نور بسیار روشنی داشت به سرعت به طرف من آمد و در دست راستم نشست و دستش را به صورتم کشید به او گفتم آقا چرا ما را نمی‌برند من تشنه‌ام. او دو دستش پر از آب بود که به من داد و خوردم و تشنگی‌ام یک مرتبه برطرف شد  باز هم من به او گفتم آقا چرا ما را نمی‌برند. گفت صبر کن که خبر داده‌ام می‌آیند و تو را می‌برند. گفتم آقاجان تو که هستی که من تو را نمی‌شناسم از فرماندهان ما هستی پس من چرا تو را نمی‌شناسم. وی به آرامی گفت من کسی هستم که قبل از حمله تو با گریه مرا صدا می‌کردی که ما را در این حمله یاری کن. در همین لحظه دانستم که او امام زمان است از جایم یک مرتبه بلند شدم تا او را ببوسم و به پایش بیفتم که دیدم هیچ کس کنارم نیست فقط چند اسلحه و مهمات کنارم است ....... در حالی که قبل از این جریان نمی‌توانستم از جایم بلند شوم.

بعد از اینکه آقا امام زمان دستش را به صورتم کشید همچون شیری از جایم بلند شدم و با دقت و حوصله به منطقه دشمن نگاه کردم. کسی را نمی‌دیدم. به خودم جرأت دادم به راه بیفتم و عقب بیایم. چند قدمی آمدم و به چند مجروح رسیدم که تکه تکه شده بودند و در حال جان دادن بودند. خیلی گریه و ناله می‌کردند آنها هم به من گفتند که یک سیدی از اینجا می‌رفت و به ما گفت که بهشت منتظر شماست. حسین علیه السلام در بهشت منتظر شماست. آنها هم امام زمان را دیده بودند اما نمی‌دانستند او امام زمان است.

در همین حال در کنار آن مجروحان دراز کشیده بودم که صدای بلندی شنیدم که به زبان ترکی می‌گفت برادران بیایید بالا نترسید ما از خود شما هستیم بالای تپه را نگاه کردم دیدم حدود 15 نفر هستند که یکی بلندگوی دستی دارد و دیگران مسلح به سلاح سبک هستند. خواستم بلند شوم و به طرف آنها بروم خوب به چهره آنها نگاه کردم دیدم اصلاً ریش ندارند و همه سبیل کلفت دارند. مشکوک شدم و زمین نشستم. فهمیدم اینها عراقی هستند که می‌خواهند ما را فریب دهند و به اسارت بگیرند این چند مجروح با صدای بلند ناله می‌کردند اما آن عراقی‌ها نه ما را می‌دیدند و نه صدای ناله و گریه ما را می‌شنیدند. اینها را من به خوبی می‌دیدم که آمدند و از یک قدمی ما رد شدند اما ما را ندیدند.

عملیات خیبر در اسفند سال 62/از راست به چپ:

روحانی شهید رضا ظفرکش، سردار شهید ورمزیاری و روحانی شهید مهدوی

 آنها رفتند و من هر چه تلاش کردم تا از این مجروحین با خودم عقب ببرم نتوانستم چون خون زیادی از من رفته بود. بالاخره کمی پایین آمدم در جایی که آب از بالای تپه جای کانال مانندی درست کرده بود دراز کشیدم. شب شده بود. من بسیار خسته و ناراحت بودم. نصف شب بیدار شدم و دیدم گشتی‌های عراقی در منطقه مشغول گشت زنی هستند خواستم اسلحه‌ای پیدا کنم اما نتوانستم. گروه دشمن از نزدیکی من رد شد. من بسیار تشنه بودم بر سر شهیدی رفتم که جنازه‌اش در آن منطقه مانده بود. قمقمه‌اش را برداشتم که پر از آب بود خوردم و باز سیر نشدم. بالای سر شهید دیگری رفتم و قمقمه او را که پر از آب بود خوردم باز هم سیر نشدم ...بسیار تشنه‌ بودم. دوباره رفتم بالای جسد شهیدی که بار اول قمقمه او را برداشته بودم ... دیدم قمقمه او باز هم پر است. خوردم و به خود گفتم خدایا این چه جریان است ... تا صبح هر وقت آب قمقمه آن شهید را برداشتم پر از آب بود که می‌خوردم و باز تشنه‌ام می‌شد و بر می‌داشتم می‌دیدم پر از اب است ... هر قدر خواستم آن شهید را بشناسم نتوانستم.

این خاطرات را در حالی می‌نویسم که اشک‌های چشمانم قطره قطره بر روی کاغذ می‌چکد و مانع از این می‌شود که قلم روی کاغذ بنویسد. این خاطرات را در حالی که می‌لرزم می‌نویسم اما به خاطر ریا و خودنمایی نمی‌نویسم فقط به خاطر این می‌نویسم که بعد از شهادت، این خاطرات روح بخش منتشر گردد تا آیندگان بدانند جبهه چیست و کی‌ها این جبهه را نگه داشته‌اند و فرمانده جبهه کیست ....."

****

شهید «بایرامعلی ورمزیاری» دو روز بعد نیز با حوادث شگفتی زنده ماند و در روز سوم دوستانش که به جستجوی زخمی‌ها بودند او را پیدا می‌کنند. او یک سال بعد در عملیات خیبر در حالی که فرمانده گردان «علی اکبر» لشکر عاشورا بود در جزیره مجنون شهید و دفتر پانزدهم خاطراتش ناتمام ماند.

او سال‌ها مفقودالجسد بود تا اینکه در سال 74 بقایای جسم مطهرش در تفحص به دست آمد و در زادگاهش سلماس کنار برادر شهیدش عبدالله به خاک سپرده شد... او مثل بسیاری از دوستانش همچنان گمنام است... .

شادی روح مطهر این شهید و ارواح طیبه تمامی شهدا صلوات

خبرگزاری فارس

یاد شهیدان https://shahidd.blog.ir

۱ نظر موافقین ۲ ۱۴ اسفند ۹۶ ، ۰۰:۵۷
ع . شکیبا---۱۳۲۵

زیارت آل یاسین          

زیارت آل یاسین

سلام علی آل یس

درود بر آل یاسین

زیارت آل یاسین، یکی از زیارتهای مشهور حضرت صاحب الامر، علیه السلام، است. راوی و ناقل این زیارت جناب ابوجعفر محمد بن عبدالله بن جعفر بن الحسین بن مالک جامع الحمیری القمی است که همه علمای رجال و بزرگان راوی شناس از او به بزرگی و قداست یاد کرده اند.
او صاحب کتابهای متعددی بود که ظاهرا چیزی از آنها در دست نیست و چون در اواخر دوران غیبت صغری می زیسته مکاتبات بسیاری با ناحیه مقدسه حضرت صاحب الامر، علیه السلام، داشته و به افتخار جواب نائل آمده است. توقیعات متعددی به وسیله او نقل شده است که جمله آنها توقیعی است که متضمن زیارت شریف آل یاسین است.
زیارت آل یاسین با صدای استاد فرهمند و حاج مهدی سماواتی خدمتتان تقدیم می گردد. التماس دعا

۴ نظر موافقین ۳ ۰۵ آذر ۹۶ ، ۰۰:۲۰
ع . شکیبا---۱۹۷۳
امام رضا و ظهور

امام رضا(ع) پس از آنکه سه ندای آسمانی در آخرالزمان را معرفی کرد، فرمود: در این موقع فرج (و آزادى) مردم فرا مى‌‏رسد و آنان که مرده‌‏اند دوست مى‏‌داشتند که در آن وقت زنده مى‌‏بودند و خداوند دل‌هاى مردم باایمان را التیام و شفا مى‌‏بخشد.

از مهم‌ترین موضوعاتی که هر کدام از اهل‌بیت(ع) در زندگی بابرکتشان با آن مواجه بودند و در آن فضا زندگی می‌کردند، موضوع مهدویت و امر ظهور بود، از این رو در دسته‌بندی موضوعی احادیث ائمه(ع) موضوع آخرالزمان و ظهور بیشترین تعداد احادیث را به خود اختصاص داده‌اند، بنابراین بجاست که توجه بیشتری به این گنجینه‌های عظیم معرفتی شود و روی آن مطالعات کاربردی صورت گیرد تا بتوان معارف آن را وارد زندگی شیعیان کرد.

به‌مناسبت ایام شهادت امام رضا(ع) یکی از احادیث منسوب به آن‌حضرت درباره مهدویت و امر ظهور مورد بررسی قرار می‌گیرد.

حسن‌بن محبوب از امام رضا(ع) نقل می‌کند: «لاجرم آشوب «صمّاء صیلم» رخ مى‏‌دهد که زیرکان و اشخاص بااحتیاطى که از خواص ما هستند به آن ورطه کشیده مى‏‌شوند و این به‌هنگامى است که شیعیان، سومین (امام) از اولاد مرا از دست بدهند.
اهل آسمان و زمین بر وى مى‌‏گریند و چه بسیارند مؤمنینى که موقع از دست رفتن «ماء معین» آب صاف و زلال و جارى (قائم) متأسف و تشنه و حیران و محزون هستند. گویا آنان را مى‏‌بینم که ندایشان مى‌‏کنند و آن صدا از دور شنیده مى‌‏شود؛ چنان که از نزدیک شنیده مى‌‏شود و آن صدا براى اهل ایمان رحمت و براى کافران عذاب است.

حسن‌بن محبوب عرض کرد: آن صدا چیست؟ فرمود: در ماه رجب سه صدا از آسمان شنیده مى‏‌شود:
صداى اول اینست: «أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ» [یعنى: آگاه باشید لعنت خدا بر ظالمین باد] (هود18)
صداى دوم مى‌‏گوید: «أَزِفَتِ الْآزِفَة؛ نزدیک‌شونده نزدیک شد». (نجم53)
و در صداى سوم شخصى را آشکارا در سمت خورشید مى‌‏بینید که مى‏‌گوید: «این امیرالمؤمنین است که براى کشتن بیدادگران حمله مى‌‏آورد».

و در روایت حمیرى آمده است: در صداى سوم بدنى از نزدیک خورشید دیده مى‏‌شود که مى‏‌گوید: «خداوند فلانى را فرستاد، سخنان او را بشنوید و از او پیروى کنید؛ إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ فُلَاناً فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوا».

و هر دو راوى گفته‏‌اند: در این موقع فرج (و آزادى) مردم فرا مى‌‏رسد و آنان که مرده‌‏اند دوست مى‏‌داشتند که در آن وقت زنده مى‌‏بودند و خداوند دل‌هاى مردم باایمان را التیام و شفا مى‌‏بخشد؛ وَ یَشْفِی اللَّهُ‏ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ.(توبه14)

در ادامه، به برخی نکات نهفته در این حدیث اشاره می‌کنیم:

الف) برخی علمای اهل حدیث درباره این جمله امام رضا(ع): «شیعیان، سومین (امام) از اولاد مرا از دست بدهند». این‌طور گفته‌اند: باید توجّه داشت که امام زمان فرزند و پشت چهارم آن حضرت است، پس لابدّ مراد فقدان امام عسکرىّ است که او پشت سوم آن حضرت می‌باشد و یا اینکه «رابع» به «ثالث» تحریف شده است و ترجمه آن طور آمده که با هر دو بسازد».

ب) با کمی تأمل در روایت، متوجه می‎شویم که امام رضا علیه السلام سه دوره را معرفی می‌کنند:
1 ــ دوران غیبت  2 ــ دوران قبل از ظهور و یا دورۀ آخرالزمان با آغاز شدن ماجراهای غیرعادی و شنیده شدن صداهایی از آسمان در پهنه عالم 3 ــ دوران ظهور (بند آخر حدیث).

ج) وقتی حسن‌بن محبوب از کیفیت صداها از امام رضا(ع) سؤال می‌کند، امام(ع) اشاره به صداهایی در ماه رجب می‌کنند که دو صدای آن تحقق قسمت‌هایی از آیات قرآن است. در صدای سوم، مردم دعوت به اطاعت از امیرالمؤمنین(ع) می‌شوند؛ بنابراین این مسأله گویای رجعت حضرت در آخرالزمان و نقش بزرگشان در امر فرج است.

د) کلّیت برنامۀ خداوند در این حدیث مشخص است و آن امر فرج است؛ بنابراین امر فرج، هم اسباب ظهور امام زمان(عج) را فراهم می‌کند که فرج اهل‌بیت علیهم السلام است و هم رحمت بر مؤمنین جاری می‌کند که به‌صورت شفای صدور است. با این توضیحات این حدیث که «انْتِظَارِ أَمْرِنَا وَ أَمْرِکُمْ وَ فَرَجِنَا وَ فَرَجِکُم؛ انتظار امر ما و امر شما فرج ما و فرج شماست» بیشتر برای ما ملموس می‌شود.  

منابع روایت: غیبت طوسی، ص440 / الخرائج، ج3، ص1169.

منبع: تسنیم

مطالب دیگر در باره امام زمان (عج) و انتظار و ظهور

۰ نظر موافقین ۰ ۲۷ آبان ۹۶ ، ۱۴:۲۷
ع . شکیبا---۷۰۷

http://mahdidlan.loxblog.com/upload/m/mahdidlan/image/f337854b2156bb9ca0b0b42404f77115.jpg

مرحوم آیة اللَّه شیخ على اکبر نهاوندى مى‏ نویسد : شیخ على اکبر تهرانى – ساکن مشهد مقدّس – براى ما قضیّه‏ اى تعریف کرد و گفت : عالم متّقى شیخ محمّد تقى تربتى – که از دانشمندان بزرگ و علماى اخلاق و از شاگردان علّامه میرزا حبیب اللَّه رشتى بود و اجازه‏ اى از ایشان داشت – فرمود : یکى از شاگردان متدیّن من – که از سادات شهر تربت بود – براى من تعریف کرد و گفت :

از زیارت عتبات عالیات که برمى‏ گشتم ، همراه طلبه‏ اى از خانقین خارج شدم و پیاده به دنبال قافله به طرف قصر شیرین حرکت کردیم ، از شدّت تشنگى و خستگى ناتوان شده ، و با زحمت زیاد خود را به قافله رساندیم ، دیدیم قافله را دزدها غارت کرده و اموالشان را برده بودند، افرادى مجروح شده و در بیابان افتاده بودند، و محمل ‏ها شکسته و روى زمین افتاده بود . ما از ترس به کنارى رفته و به بالاى تپّه‏ اى رفتیم ، ناگاه دیدیم سیّد بزرگوارى کنار ما ایستاده ، به ما سلام فرمود ، بعد هفت دانه خرماى زاهدى به من داد و فرمود : چهار دانه را خودت بخور ، و سه دانه آن را به شیخ بده .

چون خرماها را خوردیم تشنگى ما برطرف شد ، و فرمود : این دعا را به جهت رهایى از سختى‏ ها ، و محفوظ بودن از شرّ دزدها بخوانید :

أَللَّهُمَّ إِنّی أَخافُکَ ، وَ أَخافُ مِمَّنْ یَخافُکَ ، وَ أَعُوذُ بِکَ مِمَّنْ لایَخافُکَ .

بارالها ؛ من از تو مى‏ ترسم؛ و از هر کسى که از تو مى‏ ترسد نیز مى‏ ترسم؛ و از کسانى که از تو نمى‏ ترسند به خودت پناه مى‏ برم .

پس از آن؛ اندکى با آن سیّد بزرگوار راه رفتیم، ناگاه اشاره کرد و فرمود: این منزل شماست! نگاه کردیم، دیدیم منزل پایین آن تپّه بود ، و چون وارد منزل شدیم از شدّت خستگى خواب بر ما غلبه کرد ، خوابیدیم ، و متوجّه آنچه براى ما اتّفاق افتاده بود نشدیم ، چون بیدار شدیم دانستیم که آن بزرگوار حضرت ولىّ عصر ، صاحب الزمان عجّل اللَّه فرجه بوده است .

——————————————————-

منبع : العبقرىّ الحسان : 117/1 المسک الأذفر .

به نقل از اذکار الهی

دعاهای رفع گرفتاری در این وبلاگ

دعاهای رفع گرفتاری در این وبلاگ

دعاها و ذکرها در این وبلاگ

۰ نظر موافقین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۲:۴۹
ع . شکیبا---۸۲۸

 


مرحوم آیت الله العظمی 'محمدتقی بهجت' که دوای دردها را در دعای تعجیل در ظهور امام زمان(عج) می دانست، فرمود: مهمتر از دعا برای تعجیل در ظهور حضرت مهدی(عج)، دعا برای بقای ایمان و ثابت قدم بودن در عقیده و عدم انکار آن حضرت تا ظهور اوست.

به اعتقاد این مرجع تقلید، اگر برای فرج دعا می کنید، نشانه آن است که هنوز ایمانتان پا برجاست، زیرا در آخرالزمان گرفتاری اهل ایمان خیلی سخت می شود.

وی با بیان اینکه 'سبب غیبت امام زمان(عج) خود ما هستیم' به روایتی اشاره کرده و فرمود: بیشتر کسانی که اعتقاد به امامت آن حضرت دارند، او را انکار می کنند. یعنی بیشتر مردم از اعتقاد و ایمان به امامت برمی گردند.

به همین علت این عارف وارسته به نقل از ائمه معصومین(ع) سفارش کردند تا این دعای فرج را که دعای تثبیت در دین است، بخوانیم 'یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک' ای خدا، ای رحمت گستر، ای مهربان، ای زیر و رو کننده دل ها، دل مرا بر دینت ثابت و استوار گردان. یعنی آن مرتبه ای از ایمان را که به من منت نهادی، حفظ کن، نه این که مسلمان باشد و به همان باقی باشد، چون این معنا، تثبیت در دین نیست.
http://s6.picofile.com/file/8189596742/%D8%AF%D8%B9%D8%A7%DB%8C_%D8%BA%D8%B1%DB%8C%D9%82.jpg

آیت الله بهجت افزود: این توسلات، عزاداری ها، سوگواری ها و زیارت قبور اهل بیت(ع) علامت آن است که اهل ایمان به آنها اتصال و الصاق دارند و هنوز از آنها منحرف نشده اند، از این رو کفار و دست نشانده های آنها دستور داشتند که بین مسلمانان و قرآن ـ تا چه برسد به مساجد و تکایا و مجالس عزا و روضه خوانی ـ جدایی بیاندازند. زیرا همه اینها ضد خواسته های سلاطین جور بود، لذا فرمان نابودی قبور یا تعطیلی مجالس روضه خوانی را دادند.

این مرجع تقلید در پاسخ به این سووال که 'چرا به امام زمان دسترسی نداریم' فرمود: چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستید و او به همین از ما راضی است، زیرا طبق حدیث پرهیزکارترین مردم، کسی است که از کارهای حرام بپرهیزد. بنابراین ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.

ایشان در جایی دیگر فرمودند: ما باید انتظار فرج حضرت غائب(عج) را داشته باشیم و فرجش را فرج عموم بدانیم و در هر وقت و هر حال باید منتظر باشیم ولی آیا می شود انتظار فرج آن حضرت را بدون مقدمات و تحمل ابتلائاتی که برای اهل ایمان پیش می آید، داشته باشیم؟ با این حال، چه اشکالی دارد که تعجیل فرج آن حضرت را با عافیت بخواهیم. یعنی این که بخواهیم بیش از این بلاها، که تا به حال بر سر مومنین آمده، بلای دیگری نبینند.

این استاد اخلاق همچنین فرمود: دعای تعجیل در فرج، دوای دردهای ما است و در روایت است که در آخرالزمان همه هلاک می شوند، مگر کسانی که برای (تعجیل) فرج دعا کنند. ائمه ما با این بیان، خیلی به اهل ایمان و شیعیان عنایت کرده اند تا خود را بشناسند.


آیت الله بهجت در کلامی دیگر توسل به امام زمان(عج) را از این جهت مهم دانستند که آن حضرت مجری امور در این زمان هستند.

این فقیه و استاد وارسته فرمود: اهل بیت(ع) همه، نور واحد هستند. لذا انسان به هر کدام متوسل شود، از دیگری جواب می گیرد. البته مصححی در کار است. همچنان که از حضرت رسول(ص) حاجت خواسته اند و ایشان به حضرت امیر(ع) و آن حضرت به امام حسن(ع) تا امام زمان(عج) حواله داده اند. زیرا، مجری امور در این زمان، آن حضرت است.

از طرف دیگر این مرجع تقلید به تبیین ضرورت ملازمت قرآن و اهل بیت پرداخته و فرمودند: وای بر ما از آن روزی که قرآن یا عترت را از ما بگیرند. گرفتن هر کدام گرفتن دیگری هم هست. زیرا این دو از هم جدا نمی شوند تا اینکه در کنار حوض کوثر بر پیامبر(ص) وارد شوند. تنها کسانی از حوض خواهند نوشید که با قرآن و عترت باشند.
https://i.pinimg.com/originals/a8/1a/bb/a81abba9ed55cea252c15f5ac1a0e3a1.jpg

آیت الله بهجت برای معرفت یافتن به نورانیت ائمه اطهار(ع) به مردم سفارش کردند تا بعد از نمازهای خود این دعا را بخوانند: اللهم عرفنی نفسک ... یعنی پروردگارا! خود را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی، نمی توانم پیغمبرت را بشناسم.

پروردگارا! پیغمبرت را به من بشناسان که اگر پیغمبرت را به من نشناسانی، نمی توانم حجت تو را بشناسم.

پروردگارا! حجت خود را به من بشناسان که اگر حجت خود را به من نشناسانی، دین خود را از دست می دهم و گمراه خواهم شد.

هرچند چهار سال است که سایه رهنمودها و کرامات این استاد اخلاق از سر دوستداران اهل بیت(ع) و حق طلبان مسیر رشد و سعادت می گذرد ولی هنوز شعاع هدایت های معنوی این مرجع تقلید بر بلندای دل شیفتگان معارف الهی می تابد.

حجت الاسلام 'محمد روحی' که ۲۷ سال افتخار شاگردی این معلم اخلاق را داشته، در این زمینه می گوید: هدایت معنوی آیت الله بهجت، نه تنها قطع نشده، بلکه بیشتر هم شده است.
وی می افزاید: هدایت ایشان در خواب و بیداری ادامه دارد ولی این مساله به این معنا نیست که هر شخصی خوابی دید؛ بگوید که آن خواب صحیح است و کسانی که اهل عمل باشند و به آموزه های او عمل کنند، بطور قطع مورد راهنمایی و هدایت قرار می گیرند.

البته به گفته این شاگرد آیت الله بهجت، نباید به خواب و مشاهده اعتنا کرد و ملاک در این زمینه، اعمال و رفتار ماست و به همین دلیل آیت الله بهجت تاکید داشت که 'عمل خودتان را درست کنید.'

هرچند کرامت های آیت الله بهجت همچنان در زندگی سالکان کوی دوست همچنان ادامه دارد ولی برخی معتقدند که بایستی کرامت های عارفان را رمزگشایی کرد و در زندگی آن را سرمشق قرار داد.

حجت الاسلام 'محمد عمومی' از شاگردان آیت الله بهجت می گوید: بیان کرامت های عارفان بسیار شیرین است و گاهی باعث تقویت ایمان انسان می شود اما باید این کرامت ها را رمزگشایی کرد و در زندگی سرمشق قرار داد.

 http://hw8.asset.lenzor.com/lp/5534094-6689-l.jpg

وی می افزاید: برخی افراد ممکن است برای شناخت عارفان و بزرگان، به جای رمزگشایی از این شخصیت ها و گنج بزرگی که در آنان وجود دارد، خود را مشغول کرامت های نقل شده کنند و از سرمشق قرار دادن آنان در زندگی خود غافل شوند.


این استاد حوزه، هدف از بیان کرامات بزرگان و عارفان را تقویت ایمان مردم دانسته و می گوید: باید برای رسیدن به مراتبی بالاتر از کرامات بیاندیشیم، چون خود آن بزرگان نیز تاکید دارند که هدف آنان مراتبی بزرگتر از کرامت است.

شاید برخی وظیفه خود را بعد از به جا آوردن هر نماز واجب و مستحب، قرائت دعای تعجیل در ظهور امام زمان بدانند اما نباید فراموش کرد که در کنار درخواست از درگاه الهی، 'عمل خودمان را درست کنیم' و از خدا بخواهیم تا ما را در ایمان و ثابت قدم بودن در عقیده، همچنان مستحکم و پربرجا نگه دارد.

مطالب دیگر در باره امام زمان (عج) و انتظار و ظهور

۴ نظر موافقین ۴ ۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۵۶
ع . شکیبا---۱۰۱۸

به گزارش گروه آئین و اندیشه فرهنگ نیوز، نیمه شعبان فرصتی است برای مرور فرهنگ و واژه ای به نام انتظار. واژه ای که گاه به دلیل بی توجهی و نگاههای غلط و عامیانه تا جائی پیش می رود که امر فرج را نیز  به تأخیر می اندازد.

می توان با نگاهی دوباره به  موضوع انتظار و ورود این واژه به عمل و زندگی روزمره، تعریفی صحیح و کاربردی و در عین حال مورد رضایت  امام زمان (ع) را فراهم نمود. رهبر معظم انقلاب در یکی از بیاناتشان به موضوع انتظار این گونه اشاره می نمایند:

" انتظار حرکت است؛ انتظار سکون نیست؛ انتظار رها کردن و نشستن برای اینکه کار به خودی خود صورت بگیرد,نیست.انتظار حرکت است.انتظار امادگی است.این امادگی را باید در وجود خودمان,در محیط پیرامون خودمان حفظ کنیم."

جهت دیدن تمامی پوستر ها در سایز بزرگ به ادامه مطلب بروید...

۳ نظر موافقین ۲ ۱۲ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۱۲
ع . شکیبا---۱۳۹۴