سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان ---این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

سخن بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
این نقش مانَد از قلمت یادگار عمر

«نوشته های فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی ، شهدا و مدافعین حرم»

باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکیه شوند، تا این کره‌ى خاکى و این جامعه‌ى بزرگ بشرى بتواند مثل یک خانواده‌ى سالم، راه کمال را طى کند و از خیرات این عالم بهره‌مند شود. مقام معظم رهبری

التماس دعا
برادر شما شکیبا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
امکانات

حاج شیخ عباس قمی

عقیده عجیب به معاد

حضرت آیة اللّه العظمی بهجت (از مراجع عالی قدر تقلید) فرمودند:

«من با حاج شیخ عباس مصاحبت زیادی داشتم و از ایشان قضایایی دارم. یکی از آنها، این است که وقتی در نجف اشرف به ایشان عرض کردم کسی شرح اصول کافی ملا صالح مازندرانی دارد و می خواهد بفروشد، می خواهید برای شما ابتیاع کنم؟ فرمودند: بلی. رفتم و کتاب را از کتابفروشی که نزد او برای فروش گذاشته بود، به صد و پنجاه فلس خریدم و برای ایشان آوردم. حاج شیخ خیلی خوشحال بود. هم از مطالب و هم از خط آن [خوشش آمد]. خیلی هم از من تشکر کرد؛ ولی به من فرمود: ببین نکند صاحبش در معامله مغبون و از فروش آن پشیمان شده باشد و بخواهد پس بگیرد یا پول بیشتری بخواهد.

رفتم پیش کتابفروشی و سؤال کردم و او گفت: صاحبش فروخت و رفت. به همان قیمت هم راضی بود. چون قیمت کتاب همان بود.

خلاصه، حاج شیخ این طور دقت داشت که نکند طرف مغبون شده باشد و بخواهد کتاب را پس بگیرد یا پول بیشتری بخواهد. اگر چنین است، پول بیشتری به او می دهیم که نکند فردای قیامت گرفتار باشیم. حتی وقتی به ایران رفته بودند، باز برای من پیغام دادند که اگر صاحب کتاب پیدا شد و دیدید مغبون و پشیمان است، به من خبر دهید!» حضرت آیة اللّه بهجت ـ دامت برکاته ـ آن گاه با یک حالی فرمودند: «لا اله الا اللّه، سابقا چه افرادی بودند!»

مطالب مرتبط :  علما و بزرگان ، حاج شیخ عباس قمی ، مفاتیح الجنان

محدث و احترام به سادات

مرحوم سلطان الواعظین شیرازی نقل می کند: «زمانی که کتاب مفاتیح الجنان تازه منتشر شده بود، روزی در سرداب سامراء آن را در دست داشتم و مشغول زیارت بودم. دیدم شیخی با قبای کرباس و عمامه کوچک نشسته و مشغول ذکر است. شیخ از من پرسید: این کتاب از کیست؟ گفتم: از محدث قمی، آقای حاج شیخ عباس است و شروع به تعریف وی کردم.

شیخ گفت: این قدر هم تعریف ندارد، بی خود تعریف می کنی! من ناراحت شدم و گفتم: آقا! برخیز و برو!

کسی که پهلوی من نشسته بود، دست زد به پهلویم و گفت: مؤدب باش! ایشان خود محدث قمی، آقای حاج شیخ عباس هستند. من فورا برخاستم با آن مرحوم روبوسی کردم و عذر خواستم و خم شدم که دست ایشان را ببوسم، ولی آن مرحوم نگذاشت و خم شد دست مرا بوسید و گفت: شما سیّد هستید.»

و «حتی چند ساعت قبل از وفات او برایش آب سیب گرفتند و آوردند. دخترکی خردسال از سادات در منزل آن مرحوم بود. محدث قمی فرمود: اول بدهید این دختربچه علویّه از آن بنوشد، بعد به من بدهید! دخترک نوشید و سپس باقی مانده را به قصد استشفاء سر کشید.»

احترام فوق العاده به همسر و خانواده

گویند: در پشت مردان بزرگ و نامدار، زنان قوی، کار آمد و موفق و البته گمنام وجود دارند که صبر و تحمل و بردباری آنان در برابر مشکلات و تنگناهای زندگی موجب رشد و ترقی و تکامل همسران خود در عرصه های مختلف می گردد. به راستی اگر همراهی و تشویق و صبر و تحمل آنان نبود، این همه موفقیّت نصیب مردان بزرگ و نامدار نمی شد.

حاج شیخ عباس قمی از این نعمت و موهبت الهی، یعنی داشتن همسر صبور و مهربان برخوردار بود. همسر گران قدرش، دختر مرحوم آیة اللّه حاج سید احمد طباطبایی قمی بوده است.

شخصیت دینی آن بانو در زندگی با محدّث قمی نقش اساسی داشت. به گفته میرزا علی محدث زاده «عمده توفیقات پدر ما از وجود این زن بساز، یعنی مادر ما بود.» وی در توضیح می گوید که والدمان با خانواده در رمضان سال 1354 قمری وارد نجف اشرف گردید و در محلّه «جُدَیده» منزلی را اجاره کرد. این منزل بسیار کوچک و محقر دارای دو اتاق بود: یکی پایین و دیگری در بالا. اتاق بالا را محدث قمی محل کار خود قرار می دهد و اتاق پایین محل سُکنای خانواده اش می گردد. فرش اتاق بالا زیلویی بوده که از سوریه به 400 فلس عراقی خریده بود به پول اندک و زیلو هم نازک و بی ارزش بوده؛ به طوری که وقتی می شستند، جمع می شده است.

فرش اتاق پایین هم که محل سُکنای همسر و فرزندانشان بوده است، دو گلیمی بوده که دو سوم اتاق را فرش می کرده است. وضع آن خانه تا آخر به همین گونه بود و چیزی بر فرش اتاق اضافه نشد. خانواده آیة اللّه قمی وقتی از کربلا به نجف اشرف می آمدند، به همین اتاق وارد می شدند و خود آیة اللّه قمی هم در سفر به نجف اشرف گاهی به آنجا می آمده و در همین اتاق پذیرایی می شده است. آن گاه مرحوم محدث زاده می گوید: «مادر ما در تمام عمرش با این وضع با پدرمان به سر برد و حرفی و اعتراضی نداشت که مثلاً این چه زندگی است؟»

از دختر بزرگ حاج شیخ عباس نقل می کنند که گفته بود: مادرم می گفت: «خدایا! من با این زندگی می سازم. دیگران سرداب سن دارند (در نجف اشرف بعضی خانه ها و مدارس سردابهای دارای سه طبقه داشت: طبقه اول و دوم نیم سن، و طبقه سوم را که بسیار خنک بود، «سن» می گفتند.) و با وضعی بهتر از ما زندگی می کنند. من می سازم و تو در آخرت عوض این را بده!» و از وضعی که داشت هیچ وقت گله مند نبود.

این در حالی بود که حاج شیخ عباس قمی با توجه به موقعیت والایی که در نزد مراجع تقلید و تجّار متدین داشت، می توانست به راحتی وسائل رفاهی و تجملاتی زندگی را مهیا سازد؛ ولی زهد و بی علاقه بودن نسبت به دنیا و مظاهر فریبنده آن مانع بود.

روزی دو بانوی محترم که ساکن بمبئی بودند، حضور آن مرحوم می رسند و اظهار تمایل می کنند که هر ماه مبلغ 75 روپیه به ایشان تقدیم کنند و ایشان از پذیرفتن آن خودداری کرده و در مقابل اعتراض یکی از فرزندان خود گفته بودند: ساکت باش! من همین مقداری را هم که الآن خرج می کنم، نمی دانم فردای قیامت چگونه جواب خدا و امام زمان ـ سلام اللّه علیه ـ را بدهم. در جواب این مقدار هم معطل هستم، چگونه بارم را سنگین تر کنم؟

مبارزه با هوای نفسانی

دانشمند فقید استاد محمود شهابی می نویسد: «چند سالی که در مشهد بودم و با این دانشمند با ایمان معاشرت داشتم و از نزدیک با مراتب علم و عمل و پارسایی و پرهیزگاری و خلوص ایشان آشنا شدم، در یکی از ماههای رمضان با چند تن از رفقا از ایشان خواهش کردیم که در مسجد گوهرشاد اقامه نماز جماعت را بر معتقدان و علاقه مندان منت نهند. با اصرار و ابرام، این خواهش پذیرفته شد و چند روز نماز ظهر و عصر در یکی از شبستانهای آنجا اقامه شد و بر جمعیت این جماعت روز به روز افزوده می شد. هنوز به ده روز نرسیده بود که اشخاص زیادی اطلاع یافتند و جمعیت فوق العاده شد. یک روز پس از اتمام نماز ظهر به من که نزدیک ایشان بودم، گفتند: «من امروز یکی از عادات این مرد شریف این بود که اغلب اوقات فریضه خویش را در مساجد متروکه به جا می آورد. اتفاقا به محض اطلاع مردم، روز به روز بر کثرت جمعیت افزوده می شد تا حدی که آن مسجد مورد علاقه مردم و به دست عده ای ثروتمند تعمیر می گردید

نمی توانم نماز عصر بخوانم.» رفتند و دیگر آن سال برای نماز جماعت نیامدند. در موقع ملاقات و استفسار از علت ترک نماز جماعت، گفتند: حقیقت این است که در رکوع رکعت چهارم متوجه شدم که صدای اقتداکنندگان که پشت سر من می گویند: یا اللّه! اِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرینَ از محلی بسیار دور به گوش می رسد. این امر که مرا به زیادتی جمعیت متوجه کرد، در من شادی و فرحی تولید کرد و خلاصه خوشم آمد که جمعیت این اندازه زیاد است. بنابراین، من برای امامت اهلیت ندارم.»

احیای مساجد متروکه

یکی از عادات این مرد شریف این بود که اغلب اوقات فریضه خویش را در مساجد متروکه به جا می آورد. اتفاقا به محض اطلاع مردم، روز به روز بر کثرت جمعیت افزوده می شد تا حدی که آن مسجد مورد علاقه مردم و به دست عده ای ثروتمند تعمیر می گردید. پس از رسیدن به مقصدش، دیگر به نماز در آن مسجد حاضر نمی شد و مسجد دیگر را انتخاب می کرد و خود بدون اطلاع دیگران چند نوبت ادای فریضه را در آنجا ادامه می داد. پس از چند روز مردم مطلع می شدند و از راههای بسیار دور برای درک نماز با ایشان به آن مسجد می شتافتند و به این سبب، مساجد مخروبه معمور می شد.

آثار شیخ عباس قمی رحمه الله

محدث قمی علاقه شدیدی به مطالعه و تألیف داشت و از فرصتها حداکثر استفاده را می کرد. خوب، سریع و با خط زیبا و نستعلیق می نوشت تا آنجا که در اثر نوشتن دو طرف انگشتانش که قلم به دست می گرفت، برآمدگی داشت. این مجاهد خستگی ناپذیر وقتی با دوستانش به مسافرت می رفت، بعد از صرف غذا، قلم و کاغذ و کتاب بر می داشت و در گوشه خلوتی مشغول می شد. وقتی رفقایش می گفتند: حاج شیخ! صبر کن قدری استراحت کنیم. می گفت: شما می روید، ولی اینها می ماند.

تألیفات حاج شیخ عباس قمی در زمینه های مختلف علوم اسلامی همانند: حدیث، درایه، اخبار، رجال، تراجم، تاریخ، انساب، لغت، ادعیه، اخلاق و آداب زندگی، تلخیص کتب قدما، فقه و احکام دین، شعر و ادب و مقاتل و حروف و... در دو بخش عربی و فارسی است که بیش از 80 جلد آن به چاپ رسیده است و برخی از آنها هنوز به طبع آراسته نشده است.

فرزند ارشد آن بزرگوار در چاپ و تصحیح و مقابله برخی از آثار والدش نقش به سزایی داشته اند و به اسامی مجموع تألیفات معظم له توسط فاضل معاصر و مورخ شهیر مرحوم استاد علی دوانی اشاره شده است که به نام چند اثر ارزشمند وی در اینجا بسنده می کنیم:

منتهی الآمال، تتمة المنتهی، فوائد الرضویة، هدیة الزائرین، وقایع الایام، منازل الآخرة، سبیل الرشاد، تحفة الاحباب، الکنی و الالقاب، سفینة البحار، نفس المهموم، بیت الاحزان، کحل البصر، رحیق مختوم، نزهة النواظر و مفاتیح الجنان.

مفاتیح الجنان

مفاتیح الجنان

امروز میلیونها زن و مرد با ایمان کتاب شریف «مفاتیح الجنان» را می شناسند. این اثر جاویدان، زینت بخش هر محفل و مجلس مذهبی و روحانی است. در هر فرصتی، انسانهای خداجو مفاتیح به دست، دست تضرع به درگاه حضرت حق برمی دارند و با دعاها، مناجاتها، تعقیبات و زیارتهای مفاتیح با معبود خویش به راز و نیاز می پردازند. راستی این چه عزت و عظمتی است که «مفاتیح» در کنار «قرآن» و «صحیفه» قرار می گیرد! و این چه سری است که معمار بزرگ انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی رحمه الله از تبعید گاه ترکیه به فرزندش می نویسند. «... کتاب مفاتیح، صحیفه سجادیه و... هم بفرستید!»

و همین امام خمینی رحمه الله در جواب کسانی که می گفتند: «اسلام فردا، دیگر اسلام مفاتیح نیست؛ اسلام قرآن است و ما نیاز به دعا و مفاتیح نداریم.» می فرمود: «همین مفاتیح الجنان، همین کتابهای ادعیه هستند، اینها کمک انسان است در اینکه انسان را آدم کند.» و در جای دیگر می فرماید: «آنهایی که ادعیه را می خواهند کنار بگذارند و به اسم اینکه ما قرآن می خوانیم نه دعا، آنها قرآن را هم نمی توانند به صحنه بیاورند.»

هیچ کتابی بعد از قرآن کریم به اندازه مفاتیح چاپ نشده است و حتی در زمان رضاخان با آن وضع عجیب که حکمفرما بود؛ از کشف حجاب، تعطیلی روضه سید الشهداء علیه السلام و... در چنان اوضاعی هم مفاتیح مرتب چاپ می شد و مورد استقبال قرار می گرفت و این نیست، مگر عنایت خداوند متعال که شامل حال حاج شیخ عباس قمی شده بود.

سفرهای تبلیغی

حاج شیخ عباس قمی سفرهای فراوانی به اقصی نقاط ایران داشته و مناظر طبیعی و قبور امام زادگان و علما را دیده و زیارت کرده است. آوازه منابر حاج شیخ از مشهد مقدس به همه بلاد منتشر شد و ایشان به اقصی نقاط کشور خصوصا تهران، قم، همدان، ساوه، کرمانشاه، شهرهای خراسان، و عتبات عالیات مسافرتهای فراوان تبلیغی داشته است.

مرحوم آیة الله حائری، مؤسس حوزه علمیه قم، هر ساله در ایام فاطمیه دوم، در مدرسه مبارکه فیضیه مجلس روضه می گرفتند و از محدث قمی که در آن موقع مقیم مشهد مقدس بود، دعوت می کردند و با اینکه اول حاج میرزا علی هسته ای اصفهانی با آن مقام علمی اش منبر می رفت و همگان خیال می کردند پس از او مجلس به هم می خورد؛ ولی پس از آنکه حاج شیخ منبر می رفت، نه تنها جمعیت پراکنده نمی شد، بلکه مجلس همچنان گرم می ماند و آیة الله حائری در این مجالس حضور داشت و تا آخر می نشست.

همه علما و بزرگان، خود را مقید می کردند که در مجالس او شرکت کنند و نظیر همین در نجف بود که وقتی وی در مسجد هندی نجف منبر می رفت، همه مراجع عصر در آن شرکت می کردند. «وقتی نظر آیة الله حائری را در باره منابر حاج شیخ عباس قمی خواستند، با یک دنیا ادب فرمودند: هر طلبه ای را کنار منبر او ببینم و نشستن او را پای موعظه محدث مشاهده کنم تا سه روز حاضرم تمام نمازهای واجب خود را به او اقتدا کنم؛ زیرا منابر و مواعظ این مرد در شنونده ایجاد روح عدالت می کند.»

و خلاصه آنکه حاج شیخ عباس قمی تا آخرین لحظات عمر شریف خود، در کنار همه اشتغالات علمی، منبر را رها نکرد و نام مبارکش در ردیف بزرگان اهل منبر ثبت شده است و انسانهای فراوان در شهرهای مختلف بر اثر شنیدن مواعظ ناب آن بزرگوار از انحرافات اخلاقی و فکری و عقیدتی نجات یافته، به شاهراه هدایت در زندگی خود راه یافتند.

ختام مسک

آیة الله بهاء الدینی فرمود: «یکی از منبری هایی که در فن خطابه در سطح عالی بودند، به ایشان اعتراض کرده بودند که این چه منبری است که داری؟ پی در پی روی منبر از کتب علمای سلف مطلب نقل می کنی و روایات راجع به بهشت و جهنم و عذاب و عقاب می خوانی! خلاصه این منبرها چیست؟ چرا منبر خطابی و فنی نمی روی؟ حاج شیخ فرموده بودند: شما با آن منابر خطابی و آن همه لفاظی بفرمایید چند نفر نماز خوان و متدین درست کرده اید؟ در حالی که من با همین منابر، چقدر نماز خوان درست کرده ام، چقدر افراد را به راه آورده ام و متنبه کرده و به توبه واداشته ام.» حاج شیخ عباس قمی تا آخرین لحظات عمر شریف خود، در کنار همه اشتغالات علمی، منبر را رها نکرد و نام مبارکش در ردیف بزرگان اهل منبر ثبت شده است.

خاطره حاج شیخ عباس قمی از مرحوم پدرش

مرحوم شیخ عباس قمى نویسنده کتاب مفاتیح الجنان در خاطرات خود برای پسرش آورده است: وقتى کتاب منازل الاخرة را نوشته و به چاپ رساندم، در قم شخصى بود به نام «عبدالرزاق مسئله گو» که همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه (س) احکام شرعی را برای مردم مى‌گفت. مرحوم پدرم «کربلایى محمدرضا» از علاقه‌مندان منبر شیخ عبدالرزاق بود به حدى که هر روز در مجلس او حاضر مى‌شد و شیخ هم بعد از مسئله گفتن، کتاب منازل الاخرٍة مرا مى‌گشود و از آن براى شنوندگان و حاضران از روایات و احادیث آن مى‌خواند؛ روزى پدرم به خانه آمد و مرا صدا زد و گفت شیخ عباس! کاش مثل عبدالرزاقِ مسئله‌گو مى‌شدى و مى‌توانستى منبر بروى و از این کتاب که او براى ما مى‌خواند، تو هم مى‌خواندى؛ چند بار خواستم بگویم پدرجان! این کتاب از آثار و تالیفات من است اما هر بار خوددارى کردم و چیزى نگفتم و فقط عرض کردم دعا بفرمایید خداوند توفیقى مرحمت کند.

وفات

حاج شیخ عباس قمی بعد از عمری تلاش و مجاهدت در راه اسلام و تبلیغ معارف دین در سه شنبه 22 ذی الحجه سال 1359 قمری و در سن 65 سالگی در نجف اشرف رحلت کرد و بعد از تشیع با عظمت و نماز آیة الله العظمی سید ابو الحسن اصفهانی در صحن مطهر حضرت امیر المؤمنین علیه السلام جنب قبر استادش، محدث نوری، مدفون گردید. روحش شاد و قرین رحمت باد!

منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه

مطالب مرتبط :  علما و بزرگان ، حاج شیخ عباس قمی ، مفاتیح الجنان

نظرات  (۱)

جالب بود .. لایک :) ..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی