یادتان نرود که ما یک ۱۷ شهریور داشتیم. ۱۷شهریور از «ایّام الله» است. و باید یادمان نرود این را. آن قدر شهید دادیم و آن قدر خون دادیم ما آن روز و در مقابل اجانب و در مقابل وابستگان به اجانب. قیام کردند ملت ما و خونشان ریخته شد، لکن پیروز شدیم.
سخنان امام خمینی (ره) در ۱۷ شهریور ۱۳۵۸
شهادت حضرت امام حسن (علیه السلام)
حسن بن علی بن ابی طالب (علیهم السلام)، در پانزدهم ماه رمضان از سال سوم قمری، در مدینه به دنیا آمد. وی دومین امام شیعیان و فرزند امام علی (علیه السلام) و حضرت فاطمه (علیها السلام) است که در سن 37 سالگی به امامت و خلافت رسید و در سال 41 قمری، به خاطر حفظ اسلام با معاویه صلح کرد. دوره حکومت وی، شش ماه و سه روز طول کشید. امام حسن (علیه السلام) پس از صلح، به مدینه رفت و 10 سال در مدینه بود تا این که به شهادت رسید. او در مدینه، در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. بنا بر مشهور، شهادت امام حسن (علیه السلام) در سال 50 قمری رخ داد. بیشترین نقلها درباره روز شهادت آن حضرت، مربوط به روزهای آخر ماه صفر و 28 صفر است. به گفته شیخ مفید (قدس سره) آن حضرت در هنگام شهادت، 48 ساله بود. با توجه به اختلاف اقوال درباره تاریخ وفات، مدت عمر ایشان نیز اختلافی است.
بنا بر بیشتر منابع شیعه و سنی، امام حسن (علیه السلام) با خوردن زهر به شهادت رسید. بنا بر نقلی، معاویه کسی را نزد جعده دختر اشعث بن قیس (همسر امام حسن) فرستاد که من به تو صد هزار درهم میدهم و تو را به همسری پسرم، یزید، درخواهم آورد، به شرط آن که حسن را زهر دهی. جعده امام حسن (علیه السلام) را مسموم کرد و معاویه پول را به او داد؛ ولی او را به همسری یزید در نیاورد.
امام علی علیه السلام
الْمَیِّتُ مِنْ شِیعَتِنَا صِدِّیقٌ شَهِیدٌ صَدَّقَ بِأَمْرِنَا وَ أَحَبَّ فِینَا وَ أَبْغَضَ فِینَا.
شیعه ما اگر به مرگ طبیعى هم بمیرد ، صدّیق و شهید است ؛ زیرا امر ما (ولایت و امامت) را تصدیق کرده و در راه ما دوستى و دشمنى ورزیده است.
تحف العقول: 124؛ عنه البحار: 10 / 114
پیکیر مرحوم علامه محمدرضا حکیمی امروز به مشهد منتقل و فردا در جوار بارگاه ملکوتی حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا علیه السلام به خاک سپرده خواهد شد.
حضرت آیتالله خامنهای در پیامی درگذشت عالم و متفکّر برجسته جناب آقای محمدرضا حکیمی را تسلیت گفتند.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
با تأسف و تأثر خبر درگذشت عالم و متفکّر برجسته جناب آقای محمدرضا حکیمی قدّساللهنفسه را دریافت کردم. ایشان دانشمندی جامع، و ادیبی چیرهدست، و اندیشهورزی نوآور، و اسلامشناسی عدالتخواه بودند. ایشان عمر را فارغ از آرایهها و پیرایههای مادی، در خدمت معارف والای قرآن و سنّت گذرانده و آثاری ارزشمند از خود به جا نهادند. بهرهگیری از محضر پر فیض و نفس گرمِ استادان معرفت و معنویت در مشهد مقدس، ذخیرهئی از توکل و تعبّد و غنای نفس در دل و جان این شخصیت عزیز به جا نهاده بود که تا آخر عمر با برکتش وی را استوار میداشت. اینجانب فقدان اندوهبار این رفیق دیرین را به خاندان مکرّم حکیمی و بازماندگان بویژه برادر بزرگوار ایشان و نیز به همهی دوستان و علاقمندان آن مرحوم تسلیت عرض میکنم و رحمت و مغفرت الهی را برای وی مسألت مینمایم.
سیّدعلی خامنهای
۱ شهریور۱۴۰۰
"حسین" در عنفوان نوجوانی و جوانی و طی مراحل تحصیل تا ششم ابتدایی به کار و فعالیت کشاورزی مشغول بود و دوشادوش پدر برای امرار معاش خانواده کار و تلاش و زحمت می کشید و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به همراهی برخی از جوانان روستا ازجمله پسرعموی شهیدش امیدعلی محمودوند بارها به شهرخرم آباد رفته و در تظاهرات علیه رژیم پهلوی نقش عمده ای ایفاء و در نشر ارزشهای امام و انقلاب به عنوان یک نیروی فعال انقلابی و ولایتمدار فعالیتهای زیادی بویژه درسطح روستا انجام می داد.
وسوسة شیطان و راهکارهای مقابله با آن در قرآن |
|
پژوهشنامه معارف قرآنی | |
مقاله 3، دوره 5، شماره 18، پاییز 1393، صفحه 63-89 اصل مقاله (645.07 K) | |
نویسنده | |
استادیار دانشگاه شیراز | |
چکیده | |
دشمنی کردن در قالب دوستی و خیانت کردن با ابراز خیرخواهی، موفّقیّت بیشتری برای دشمنان به ارمغان میآورد، بیآنکه هزینة مالی و جانی در این مسیر صرف شود. نخستین موجودی که از این شیوه بهره جست، ابلیس بود. دشمنی او از روی حسادت نسبت به مقام والای آدم سرچشمه میگیرد. گرچه شیطان بر انسان سلطه ندارد، امّا از ابزارهایی مانند نفس امّاره و اختیار انسان استفاده کرده است و با شیوههایی همچون وسوسه، وعدههای دروغ، تفرقهافکنی، اغفال، فسادانگیزی و مانند آن، آدمیان را به سوی گمراهی سوق میدهد. امّا اگر انسان مؤمن و باتقوا به خدا پناهنده شود و بر او توکّل نماید، از شرّ شیطان ایمن خواهد بود. در این نوشتار، ابتدا به معرّفی ابلیس و شیطان پرداخته شده است و آنگاه اهداف آنان از منظر قرآن تبیین شده است. در ادامه نیز روشها و ابزارهای تهدید شیطان معرّفی، و در پایان، راهکارهای قرآن برای رهایی از این خطر برشمرده شده است. | |
کلیدواژهها | |
قرآن؛ تهدید پنهان؛ ابلیس؛ شیطان؛ انسان | |
اصل مقاله |
رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی درگذشت حجتالاسلام والمسلمین فقیه ایمانی را تسلیت گفتند.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، حضرت آیتالله خامنهای در پیامی درگذشت عالم فرزانه حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج آقا کمال فقیه ایمانی را تسلیت گفتند.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
درگذشت عالم فرزانه جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج آقا کمال فقیه ایمانی رضوان الله علیه را به علمای اعلام و جامعهی روحانیت و عموم مردم عزیز اصفهان، بهویژه خاندان مکرّم و فرزندان گرامی و نیز به ارادتمندان بیشمار آن روحانی جلیلالقدر تسلیت عرض میکنم.
ایشان نمونهی بارزی از مجاهدت فرهنگی و حضور مردمی و فعالیت اجتماعیِ علمای دینی را در آن شهر جهاد و مقاومت در منظر همگان قرار داده و در طول سالیان متمادی، خدمات ارزشمندی در نشر معارف اسلامی در عرصههای بینالمللی ارائه نمودند. از خداوند متعال رحمت و مغفرت برای آن عالم بزرگوار مسألت میکنم.
سیّدعلی خامنهای
30 مرداد 1400
یادداشت به مناسبت هفته نیروی انتظامی: شهید عباس نادری 22 دیماه سال 94 در حالی به درجه رفیع شهادت رسید که از وی 2 فرزند دختر به یادگار مانده است.
به گزارش خبرگزاری فارس از خوزستان، اینجا غرب کرخه است، صدای تیراندازی شدید در ساعت 10 شب همه را غافلگیر کرده؛ چند سبزپوش نیروی انتظامی راه را بستهاند و چند سبزپوش دیگر در اعماق تاریکی فرو رفتهاند؛ جز صدای تیراندازی چیزی احساس نمیشود.
خیلی زود خبر درگیری گشت نیروی انتظامی با سارقان مسلح و خطرناک در دل بیشه کرخه، در شهر پیچید.
چهره نگران مردم با نگاه مصمم نیروی انتظامی گره خورده بود؛ صدای تیراندازیها همچنان ادامه داشت؛ خبر میرسد که ستوان یکم عباس نادری، فرمانده پاسگاه حسین آباد تیر خورده است.
نیروهای سبزپوش پشتیبانی بلافاصله با دقت و سرعت عمل به تعقیب ضاربان پرداخته و آنها را در یادمان شهدای شهرستان شوش زمین گیر و محاصره میکنند.
مأموران نیروی انتظامی در یک درگیری متقابل همراه با تیراندازی، موفق به دستگیری یکی از اشرار مسلح شده و سارق دیگر نیز در این عملیات کشته میشود.
*شهید نظم و امنیت شوش
عباس نادری نیز به سرعت به بیمارستان نظام مافی شوش منتقل میشود؛ سربازها، همکاران و مسؤولان شهرستانی، نگران فرمانده دلاور پاسگاه حسینآباد بودند.
اما حال هیچکس بدتر از حال پرستار اتاق اورژانس نبود؛ آن پرستار کسی نبود جز همسر عباس نادری که تقدیر خواست تا شیفتکاریاش همزمان با شهادت مرد سبزپوشش باشد.
شهید عباس نادری 22 دیماه سال 94 به درجه رفیع شهادت رسید؛ از وی 2 فرزند دختر به یادگار مانده است.
این تنها یک سکانس از واقعیتهای نیروی انتظامی است؛ خادمانی که در لباس مقدس پلیس از تمام زندگی خود میگذرند تا مردم به راحتی زندگی کنند.
به گزارش خبرگزاری فارس، امروز روز سیزدهم مهرماه است که در تقویم رسمی کشور روز نیروی انتظامی نامیده شده است؛ از این روز به مدت هفتروز دیگر نیز هفته نیروی انتظامی گرامی داشته میشود.
در این روزهای فرخنده، یاد شهید عباس نادری، شهید نظم و امنیت شهرستان شوش را گرامی میداریم.
--------------------------------------------
یادداشت از عارف شریفی صرخه
شب شام غریبان
شواهد نشان میدهد شب یازدهم محرم شبی سخت بر کاروان کربلا بود، زیرا همه در غم عزیزان خود بودند در عین حال غارت لباس و زیور الات کودکان و ترس آنان از حمله دشمن شرایط دشوار را بر کاروان تحمیل کرده بود. اهل بیت «امام حسین (ع)» شهدا را دیده و به سوگواری پرداخته بودند.
یازدهم محرم، حرکت کاروان اسرا از کربلا
عمر بن سعد (علیه اللعنه) در روز یازدهم ماه محرم از سال 61 قمری، تا وقت ظهر در کربلا ماند و بر کشتگان سپاه خود نماز گذارد و آنان را به خاک سپرد. وقتى روز از نیمه گذشت، فرمان داد تا دختران پیامبر (صلى الله علیه و آله) را بر شتران بىجهاز سوار کردند و امام سجاد (علیه السلام) را نیز با غل و زنجیر بر شتر سوار کردند. هنگامى که آنان را از قتلگاه عبور دادند و نظر بانوان و دختران بر جسم مبارک امام حسین (علیه السلام) افتاد، بر صورت خودشان، سیلی زدند و به فغان و ناله مشغول شدند.
حرکت اهل بیت امام حسین (علیه السلام) به سوى کوفه
عصر روز یازدهم محرم از سال 61 قمری، اهل بیت امام حسین (علیه السلام) را با حالت اسارت، به طرف کوفه بردند. نزدیک غروب حرکت کردند و شبانه به کوفه رسیدند. به همین دلیل، آن بزرگواران داغدار و مصیبتزده را تا صبح، پشت دروازههاى کوفه نگاه داشتند. هنگام صبح، عمر بن سعد ملعون از کوفه خارج شد و مانند فرماندهى که از فتوحات خویش، خوشحال است، همراه اسراء وارد کوفه شد.
به اهل بیت امام حسین (علیهم السلام ) چه گذشت؟!
روایتی برگرفته از خاطره همسر شهید مالامیری:
فاطمه نشسته بود گوشهی اتاق و با چشمانی قرمز یک نگاه به من میکرد، یک نگاه به دامن مشکی توردارش. همان دامنی که مهدی قبل از شهادتش برایش خریده بود. دو ماه پیش که دامن را به تن فاطمه کردم، با شیرین زبانی دوید بغل مهدی و گفت: « بابایی بابایی خوشچل شدم؟ ها ... خوشچل شدم؟» چرخی زد و خودش را برای مهدی لوس کرد. مهدی بغلش کرد و نشاندش روی زانو. بشری را هم نشاند روی زانوی دیگرش. بشری از کلاس پیش دبستانیاش تعریف میکرد و فاطمه برای اینکه از قافله ناز آوردن برای بابا عقب نیفتد، حرفهای بشری را به شکل دیگری تکرار میکرد و به خودش نسبت میداد. خندهی تیزی سر میداد و سرش را به زیر قبای مهدی میچسباند.
صحنهها یکی پس از دیگری جلوی چشمم رژه میرفتند، هنوز گوشی همراه مهدی گاهی صدای لرزشش میآمد و دل مرا میلرزاند. توی فکر بودم که بشری هم بیحال نشست روی زمین و خم شد روی بالش. هنوز ظرفهای میوه و شیرینی مهمانهای ظهر را از توی هال جمع نکرده بودم. سه ، چهار نفر از مسئولین حوزه آمده بودند برای عرض تسلیت و یک عکس بزرگ قاب کرده از مهدی با لباس طلبگی را گوشهی دیوار نشانده بودند.
توی فکر بودم که با صدای ناله فاطمه به خود آمدم. دویدم سمتش ، دست گذاشتم روی سرش، داغ بود خیلی داغ. دلم آشوب شد. صدای ناله بشری هم بلند شد. دستش را گرفتم ، دست او هم داغ بود. هر دو تا دخترم تب کرده بودند. خیلی تنها بودم، اشک توی چشمم جمع شد. در این دو ماه بعد از شهادت مهدی خیلی حواسم بود که دخترها اشک و گریه و بیتابی مرا نبینند، اما مگر میشد. هر بار که دخترها بهانه بابا را میگرفتند، بیاختیار اشکم درمیآمد.
هر چه دار و دوای گیاهی بلد بودم تا شب به دخترها دادم. انواع جوشاندهها را امتحان کردم. شب شد و از ترس اینکه تشنج کنند ، شربت استامینوفن به خوردشان دادم، اما فایده نداشت. فاطمه در بغل، دست بشری را گرفتم و خودم را به درمانگاه سر کوچه رساندم. یک پاکت دارو عایدم شد و دیگر هیچ. تا دو روز هر چه کردم تب دخترها پایین نیامد. توی خانه میچرخیدم و هر بار که چشمم به چشمهای درشت مهدی میافتاد و لبخندش را میدیدم، دلم میشکست. از نگاه سنگین بچهها میترسیدم و بغضم را فرو میدادم.
بالای سر بچهها نشسته بودم و هی پارچه خیس میکردم و روی پیشانی داغ آنها میگذاشتم. دلم میجوشید و توی فکر بودم. ناگهان یادم آمد دو هفته بعد از شهادت مهدی ، وقتی که دخترها خیلی بیتابی میکردند. رفتم پیش یک مشاور و از او خواستم تا راهنماییام کند. او تأکید کرده بود هر چه که بچهها را به یاد بابا میاندازد ، به حداقل برسان. بیاختیار افکار ذهنیام را به زبان آوردم: « هر چه که به یاد بابا میاندازد! »
یک دفعه پیش خودم گفتم: « نکنه این عکسی که دو روز پیش آوردند ، باعث شده دخترها تب کنند!؟ »
کوبیدم به پیشانیام: « یعنی واقعا میشه به خاطر اون عکس باشه!؟ »
دخترها خواب رفته بودند اما هنوز تبشان بالا بود. هر از چند گاهی از خواب میپریدند و ناله میکردند. مجبور بودم بالای سرشان بنشینم و هی پاشورشان کنم. پارچه خیس روی پیشانی و دستان لاغرشان بگذارم. سریع رفتم و عکس مهدی را روزنامه پیچ کردم و گذاشتم بالای کمد لباسی. دخترها صبح که بیدار شدند، نگاهی به گوشهی هال کردند ، عکس مهدی را که ندیدند. چشم چرخاندند و دیوارها را نگاه کردند. بدون اینکه چیزی بگویند نشستند سر سفره صبحانه. دلم آشوب بود : « یعنی این تب شدید فقط به خاطر عکس بابای شهیدشان بوده؟ خدایا ! »
ظهر نشده، تب بچهها قطع شد و نشستند همپای عروسکهایشان ، مامان بازی. اشک توی چشمهایم جوشید نمیدانستم این اشک را از خوشحالی حساب کنم یا از ناراحتی . رفتم اتاق خواب و در را بستم. عکس مهدی را از توی روزنامه بیرون کشیدم. نگاهی به چشمان مهدی کردم، بغضم ترکید.
مراسم تنفیذ حکم سیدابراهیم رئیسی، سیزدهمین رئیسجمهور اسلامی ایران، در حسینیه امام خمینی (ره) با حضور رهبر انقلاب آغاز شد.
مراسم تنفیذ حکم ریاستجمهوری دوره سیزدهم، در حسینیه امام خمینی(ره) برگزار شد و رهبر معظم انقلاب اسلامی با تنفیذ رأی ملت، سید ابراهیم رئیسی را به ریاستجمهوری اسلامی ایران منصوب کردند.
حضرت آیتالله خامنهای در حکم تنفیذ، حضور پر معنا و عزتآفرین مردم در انتخابات و انتخاب شخصیتی مردمی، پرهیزگار و دارای سوابق درخشان مدیریت را نشانه عزم راسخ ملت بر پیمودن مسیر نورانی انقلاب یعنی م
سیر عدالت، پیشرفت و آزادی دانستند و با اشاره به آمادگی کشور برای حرکت جهشی در همه عرصهها، بر رفع موانع تولید، تقویت پول ملی، توانمندسازی قشرهای متوسط و پایین جامعه و حرکت پر شتاب به سمت جایگاه شایسته کشور تأکید کردند.
متن حکم تنفیذ را حجتالاسلام والمسلمین محمدیگلپایگانی قرائت کرد (leader.ir).
این مراسم در حضور جمعی از مسئولان و کارگزاران نظام در حسینیه امام خمینی در حالی برگزاری است و سیدابراهیم رئیسی، توسط ولی فقیه به سِمت «ریاستجمهوری» منصوب شد.
این مراسم با رعایت دستورالعملها و شیوهنامههای بهداشتی برگزار و از ساعت ۱۰ و ۳۰ دقیقه صبح به صورت زنده و مستقیم از شبکههای صدا و سیما پخش میشود.
در این برنامه، وزیر کشور گزارشی از روند برگزاری انتخابات ۱۴۰۰ ارائه کرد و پس از قرائت متن حکم تنفیذ رئیسی و ایراد سخن توسط او، رهبر انقلاب سخنرانی کردند (باشگاه خبرنگاران جوان).
روز گذشته اعتبارنامه رئیس جمهور منتخب در جلسه شورای نگهبان امضا و به دفتر مقام معظم رهبری ارسال شد.
رئیسی در انتخابات ۲۸ خرداد با کسب ۱۸ میلیون و ۲۱ هزار و۹۴۵ رأی به عنوان رئیسجمهور برگزیده شد (ایسنا).
به گزارش ایکنا از همدان، در جمع یک خانواده قرآنی مینشینیم، پدری که با زحمت از طریق شغل شریف کشاورزی نان حلال پای سفره میآورد و مادری که خود پیشقدم برای حفظ قرآن میشود.
اعضای این خانواده دلیل موفقیتشان را همکاری و همیاری پدر میدانند؛ او که حافظ نیست اما این مسیر را برای اهل خانواده هموار کرده است.
مادر این خانواده بیش از ۴۰ سال سن دارد و اکنون نیز حافظ قرآن است، از همان کودکی در گوشمان خواندهاند با بالا رفتن سن قدرت حافظه هم پایین میآید اما همت این مادر چنین تصوری را نقض میکند، پای گفتوگوی ایکنا با این خانواده قرآنی مینشینیم در ابتدا از مادر خانواده آغاز میکنیم.
خودتان را معرفی کنید و بفرمایید چه شد که به فکر حفظ قرآن افتادید؟
سید ابنطاووس قدسسره) در طول تاریخ، مورد ستایش مؤکّد و ویژۀ بزرگان شیعه قرار گرفته است و از او با عناوینى مانند: سرآمد عابدان و زاهدان روزگار، مجمع کمالات سامیه، صاحب مقامات، مکاشفات و کرامات، مقتداى عارفان و... یاد شده است.
فقیه روشنضمیر، تندیس تقوا، عارف کامل، حضرت آیتاللهالعظمى بهجت قدسسره از میان همۀ علماى شیعه، سید ابنطاووس را شخصیت ممتازی برشمرده و مىفرمودند: «شاید سید ابنطاووس در تعبدیات و کرامات، بر همه علما مقدم باشد. او مدّعى است که خداوند مقام الهام را به او عطا کرده است؛ همان مقامى که رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم مىفرماید: «أَعْطانِىَ الْوَحْىَ وَ أَعْطى عَلِیّاً الاِْلهامَ.» (خداوند به من، مقام وحى و به على علیهالسلام مقام الهام را ارزانى داشت.) در هر حال به نظر بنده، سید ابنطاووس در معنویات و تعبدیات، اوّلِ اوّل است.»
نیز حضرت آیتالله بهجت قدسسره بارها مىفرمود: «طلبهاى که کتابهاى سید رحمهالله را ندیده باشد، مثل این است که هیچ ندیده است.» جملهاى که درباره هیچیک از علما نفرمودهاند.
همچنین مىفرمود: «هر کس اقبال سیدابنطاووس را نداشت، اساتیدِ ما او را رفیق خود نمىشمردند. هر مقدار از اقبال را که مطالعهکردنى است، مطالعه، و هر مقدار را که عملکردنى است، به هر اندازه حال دارید، عمل کنید.»
بهخصوص هرگاه در ماههاى رجب، شعبان و ماه مبارک رمضان درخواست دستورالعمل از محضرشان مىشد، مىفرمودند: «اقبال، اقبال، اقبال.»
یا اینکه: «مطالعه و عمل به اقبال سید، کافى است.» و یا: «اَنْسَب (مناسبتر) از کتاب اقبال سراغ ندارم.»
کتاب گرانسنگ «إقبالالأعمال» تألیف عالم ربانی و عارف کامل، سید رضیالدین ابوالقاسم علیبنموسی معروف به «سید ابنطلووس» (م ۶۶۴ ق.) میباشد که دربارۀ اعمال سال (قمری) است.
جلد اول این کتاب درباره اعمال ماه رمضان و شوال است، و جلد دوم آن درباره اعمال سایر ماههای قمری میباشد.